پایه های همگروه سیب
آلنارپ ۲ (2.A) سیب
یک پایه بسیار مقاوم و پر رشد سیب است که در سال ۱۹۹۴ از ایستگاه تحقیقات درختان میوه آلنارپ سوئد معرفی شد (۵). 2.A درختان بزرگی تولید می کند که نیاز به قیم ندارند. حداقل دمای قابل تحمل برای این پایه 2/11- درجه سانتی گراد است (۱۴۹). 2.A موجب زود باردهی و افزایش قابلیت تولید رقم پیوندی می شود (۶۰). هنگام مقایسه سه رقم پیوندی سیب آلنارپ مانند دانهال آنتانوو کا ( Antonovka) موجب تحریک رشد و تولید به ازای هر سانتی متر مربع مقطع عرضی تنه شد ، اما دانهال آنتانوو کا موجب باردهی بیش تر در هر درخت شد (۴۳). با این حال در یک مقایسه انجام شده در سوئد مشاهده شد که پایه 2.A از رشد بسیار بیش تر و باردهی کم تر نسبت به پایه 7.M un A - v برخوردار است. پس از هشت سال تنه رقم کاتجا ( Katja) ۶۷٪ ضخیم تر و حجم تاج درخت دو برابر بیش تر بود، اما تولید به صورت کیلوگرم در متر مربع تاج درخت به میزان ۳۵٪ کم تر بود ( 170). ویژگی های متعادل این پایه باید انگیزه ای برای شروع یک برنامه اصلی در سوئد برای دست یابی به پایه ها مقاوم تر در مقابل سرمای زمستان باشد
(به مجموعه BM رجوع کنید). نتایج حاصله از تحقیقات صورت گرفته در مجارستان نیز بیانگر رشد بیش تر و عملکرد کم تر پایه 2.A است (۶۱). در مجارستان مشاهده شد که 2.A مقاومت زمستانه زیاد و قابلیت تکثیر مناسبی دارد، اما به پوسیدگی طوقه بسیار حساس است (۲۳۶). این پایه به راحتی در بسترهای تکثیر از طریق خوابانیدن ازدیاد می شود (۵). در مجموع به نظر می رسد که پایه 2.A برای باغهای غیر متراکم مناطق سرد که اری از قارچ فیتوفترا هستند مناسب می باشد. ترکیب این پایه با یک ساقه مقاوم ممکن است موجب کاهش رشد آن و در نتیجه قابلیت کاربرد آن در باغهای متراکم گردد(۵).
مجموعه AR سیب
هدف اصلاح پایه های سیب در ایستگاه بین المللی تحقیقات باغبانی ایست مالینگ انگلیس، بهبود پایه های قدیمی انگلیسی است. مهم ترین هدف در این زمینه، ایجاد پایه ای با میزان رشد حد واسط پایه های 27.M و M.9 ، قابلیت تولید میوه های بزرگ تر از27.M و استقرار مناسب تر از 9.M می باشد. از این مجموعه می توان به دلیل خالجوش دهی کمتر و جذب بهتر کلسیم به عنوان جایگزین پایه M.26 و به دلیل مقاومت بیشتر به پوسیدگی طوقه به صورت جایگزینی برای پایه 106.MM استفاده کرد، زیرا از نظر رشدی مشابه به این دو پایه می باشد. این برنامه موجب تولید گزینش های جدید AR در محدوده رشدیM.27 تا MM.106 گردی.
دو پایه بوجود آمده از این مجموعه درختانی شبیه پایه 106.MM تولید می کنند، اما درختان حاصله مقاومت بیشتری به پوسیدگی طوقه دارند. 2-1-86.AR و 25-1-AR86 هر دو از تلاقی 27.M با 106.MM بوجود آمده اند. سایر پایه های جدید AR از نظر رشد، کمی از پایه 27.M کم رشدتر و از پایه 9.M پررشدتر هستند. پیوند رقم ککس ارنج پیپین روی پایه 1-M.27×Ottawa 3) AR486) موجب تولید درختانی با حجم کوچک تر از ۴۰٪ در مقایسه با درختان همین رقم روی پایه 9.M شد، اما آنها مشابه یکدیگر بودند. رشد پایه (M.26×M.l) AR680-2 است، اما از عملکرد بسیار بهتری برخوردار است. AR680-1 (1- (1.M.26×M مانند پایه M.9 است اما عملکرد درختان روی این پایه بیشتر از درختان روی 9.M است. برای اطلاعات بیش تر در مورد این مجموعه می توانید به مقالات اخیر درباره آنها رجوع کنید (۲۰۷ و ۲۰۵). یکی از اولین پایه های این مجموعه (5-2-10.AR) از سال ۱۹۹۱ در هلند مورد ارزیابی قرار گرفت. رشد این پایه مانند پایه 27.M (رقم الستار) یا کمی بیشتر از 27 .M (رقم ککس ارنج پیپین) بود، اما هر دو رقم پیوندی میوه های درشت تری را تولید کردند و میزان عملکرد آنها روی هر دو پایه یکسان بود (جدول 1)
مجموعه BM و Bemali سیب
در یک برنامه اصلاحی که در بالسگارد سوئد برای ایجاد پایه های مقاوم به سرمای زمستان صورت گرفت، چند پایه مناسب (BM=Balsgard Malus) بدست آمد. پایه های پر رشد و نسبتاً پر رشد این مجموعه که شامل هفت پایه مختلف بودند نیاز به آزمایشهای بیشتری داشتند. در بین پایه های کوتاه آن سه پایه ضعیف تر از پایهM.7 بودند توصیه شد. این پایه ها به ترتیب کاهش رشد شامل 539.BM، M.368
و BM.427بود، پایه اخیر که حاصل تلاقی پایه M.4 و آنتاتووکا کامنیتشکا (Antonovka Kamentischka) بود، به عنوان یک پایه متناب برای کشت های بسیار متراکم در نظر گرفته شده است . ضخامت تنه رقم کانجا روی این پایه حدود نصف ضخامتآن روی پایه M.7 بود و میزان عملکرد همان رقم روی پایه m.7 بود لذا این پایه می تواند به عنوان یک نمونه مناسب برای ارزیابی در مناطق سرد در نظر گرفته شود . پایه BM.342 که حاصل تلاقی پایه M.4 و مانکنز کودلین (Manks Codlin) است. بمالی (Bemali) نامیده شده است . این گزینش در سال 1974 معرفی شد (5) این پایه 25 درصد ضعیف تر از M.7 و تاثیر آن بر عملکرد رقم حدود 80درصد بیشتر از M.7 می باشد .
با این حال طی آزمایشی که در هلند صورت گرفت پایه بمالی مزایای پایه 9.M را نداشت. این پایه از رشد بیشتر و عملکرد کمتری برخوردار بود و میوه های تولید شده روی آن کوچک تر بود: د (۲۱۰ و ۲۱۹). علاوه بر این در نروژ پایه بمالی از رشد بیشتر و عملکرد کمتر در مقایسه با پایه 9.M برخوردار بود (۲۳۵). با این حال در یک آزمایش صورت گرفته در دانمارک پایه بمالی مشابه چند زیر همگروه 9.M رشد کرد، اما در این آزمایش نیز بمالي دارای عملکرد کمتر و میوه های کوچک تر بود. لذا پایه بمالی مورد توجه قرار نگرفت ۳). طی تحقیق صورت گرفته نیز مشاهده شد که پایه بمالی علیرغم رشد مشابه پایه 9.M از عملکرد کمترنسبت به آن برخوردار است (۱۰۶). پایه بمالی به بیماری آتشک بسیار مقاوم است (۲۰۵). در مجموع به نظر می رسد که این پایه به دلیل عملکرد کمتر برای باغ های متراکم مناسب نمی باشد.
مجموعه باداگووسکی (مجموعه Bud یا B) و پایه 9.B :
یک مجموعه مهم از پایه ها هستند که توسط یک میوه شناس روسی به نام وی، آی. باداگووسکی (V.I. Budagovskij) در دانشکده کشاورزی میچورینسک (Michurinsk) به وجود آمدند ومهم ترین عضو آن پایه 9.B است. باداگووسکی ( Budagovskij) و کورووین (Koroνiη) پایه 9.B را با 14-13 .Nr (دو رگه ای از پایه 8.M ) تلاقی داده و مجموعه ای از پایه های جدید را بوجود آوردند. معروف ترین این پایه ها عبارتند از:Bud.57-491 Bud.57-490 Bud.57-146 Bud,54-118 :
پایه های دیگری از همین مجموعه که اهمیت کمتری دارند شاملBud.57-476 و Bud.57-545می باشد. برای جزئیات بیشتر در مورد این پایه ها به مقالات یاکوبووسکی (Jakubowsli) مراجعه کنید (۸۷)، نتایج تحقیقات صورت گرفته در هلند بر روی پایه 469.B نیز تا کنون منتشر نشده است.
9.B یک پایه دو رگه حاصل از تلاقی پایه 8.M و کراسنی استاندارت (KRASNY Sztandart) است. رقم کراسنی استاندارت
(رد استاندارد) یکی از نتایج گونه Malus niedzwetskayana است. این گونه در سال ۱۸۸۱ در شرق منطقه کاکاسوس یافت شد. پایه 9.B ردلیفد پارادایس (READ- leafed Paradise) نیز نامیده شده است. پایه 9.B برگ قرمز تاکنون زیاد مورد آزمایش قرار گرفته است و آزمایش های صورت گرفته در شرق اروپا نشان داده اند که درختان روی پایه 9.B کوچک، زود بارده و پر محصول هستند و میوه های خوش رنگی تولید می کنند. طی یک آزمایش صورت گرفته در لهستان، پایه 9.B موجب تحریک رشد کمتر از 26.M به رقم پیوندی شد، اما میزان رشد این پایه همیشه کمتر از 9.M بوده است. میزان عملکرد ارقام پیوندی روی 9.B حد واسط پایه 9.M و 26.M بود، اما همیشه اختلاف عملکرد معنی دار نبود. پایه 9.B نسبت به 9.M به سرمای زمستانه مقاوم تر است، اما از 26.M مقاومت کمتری دارد(۴۴). طی آزمایش های صورت گرفته در هلند مشاهده شد که اندازه ارقام روی پایه 9.B حد واسط M.9 و 26.M یا مشابه 9.M است، اما میزان عملکرد ارقام مشابه پایه 9.M است (۱۹۰). طی آزمایش دیگری که اخیراً در هلند صورت گرفت مشاهده شد که پایه 9.B در مقایسه با 9.M موجب رشد بیشتر و عملکرد کمتر رقم جیمز گریو (James Grieve) و تولید میوه های کوچک تر در آن گردید، اما در مورد رقم گلدن دلیشز، پایه 9.B از هر سه نظر مشابه پایه 9.M بود (۲۱۲). در بلژیک نیز پایه 9.B از نظر بیشتر موارد، مشابه 9.M بود، اما دلیلی برای جایگزینی 9.M با 9.B وجود نداشت (۱۹۷)، طی آزمایشی که در آلمان صورت گرفت پایه 9.B بسیار شبیه تعدادی از همگروه های 9.M بود، اما حساسیت کمتری به پوسیدگی طوقه و یخبندان زمستانه داشت (۱۵۹). با این وجود به حد کافی برای جایگزینی با پایه 9.M مناسب نبود (۱۰۶)، طی تحقیقی که در دانمارک بر روی ارقام پیوندی الستار و موتسو صورت گرفت مشخص شد که پایه 9.B از نظر تأثیر رشد روی این دو رقم قابل مقایسه با پایه 26.M بود و شباهت کمتری به 9.M داشت و تأثیر آن بر عملکرد این ارقام حد واسط 9.M و 25.M بود. لذا به نظر می رسد که پایه 9.B قابلیت کشت های نه چندان متراکم و همچنین کشت هایی که در آنها شرایط رشدی مناسبی وجود نداشته باشد مطلوب باشد (۳۴). در یک آزمایش جدید انجام شده در نروژ مشخص شد پایه 9.B پررشدتر از (M.9 بوده و از این لحاظ به 26.M نزدیک تر است. در این آزمایش عملکرد رقم پیوندی نیز روی پایه 9.B کمتر از پایه 9.M بود (۲۳۵). در آمریکای شمالی تأثیر پایه 9.B بر درختان باغ به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفت. در واشنگتن پایه 9.B کمی پر رشدتر و پر بارده تر از 9.M بود و میوه های حاصله روی آن مشابه M.9 بود (19،20،21)، در سال ۱۹۹۸ حدود ۱۲ درصد باغ های این ایالت به دلیل مقاومت زمستانه بهتر B.9 زیر کشت این پایه رفت (۱۵)، در ایالت اوهایو تفاوت معنی داری با پایه 9.M نداشت (۵۸). این طور که از آزمایش های مختلف استنباط می شود، پایه 9.B رشد کمتری از 9.M دارد، اما تأثیر بهتری بر عملکرد رقم دارد. در مجموع طی آزمایش های صورت گرفته در آمریکا مشخص شد که پایه 9.B به دلیل اثرات مطلوب با ثباتی که بر رقم پیوندی دارد از مناسب ترین پایه های سیب پس از M.9،O3 ، Marck و 26.M می باشد (۱۱،۱۲). قابلیت سازگاری 9.B با بسیاری از ارقام پیوندی مطلوب بوده و مقاومت زمستانه آن تا حدودی از پایه 9.Mبهتر است.حداقل دمای حیات ریشه های پایه 9.B چند درجه سانتی گراد کمتر از پایه 9.M است (۱۴۹). لذا به این دلیل و همچنین به علت عدم سهولت تکثیر این پایه از طریق خوابانیدن (۱۴۸)، در لهستان از پایه 9.B به عنوان میان پایه تشکیل درختان کوچک بر روی پایه آنتانووکا با موفقیت استفاده می شود. این ترکیب برای خاک های سبک مناسب است (۲۳۸، ۴۵). مهم ترین معایب این ترکیب حساسیت آن به شته مومی سیب (۸۷) و بیماری آتشک است، اما این مسأله دقیقاً تأیید شده است (۱۵۵). یکی از معایب درختان حاصل از میان پایه 9.B، افزایش تولید پاجوش در این درختان است، اما این مسأله را می توان با افزایش عمق کاشت بر طرف کرد (۴۵). طی آزمایشی که در آلمان صورت گرفت، درختان کمی در اثر پوسیدگی طوقه از بین رفتند (۱۵۹)، اما در آزمایش انجام شده در کانادا مشاهده شد که پایه 9.B به پوسیدگی طوقه حساس است (۱۸۰).
در مجموع چنین به نظر می رسد که پایه 9.B یک پایه ارزشمند و زودرس است که می تواند در مناطقی که زمستانهای سردی دارند جایگزین پایه 9.M شود. در مناطقی که یخبندان زمستانه جزو عوامل محدود کننده رشد نیست، دلیل برای جایگزینی پایه 9.M با 9.B وجود ندارد. احتمالاً در مناطقی با زمستانهای سرد می توان از پایه 9.B به عنوان یک میان پایه روی پایه های پر رشدی استفاده کرد که در خاک هایی که برای رشد پایه های پاکوتاه مناسب نیستند کشت شده اند.
B.146سیب
146.B یک پایه مقاوم به سرمای زمستان است که به خوبی تکثیر شده و به عنوان یک پایه بسیار پاکوتاه در نظر گرفته شده است (۲۳۸). احتمالاً این پایه با پایه 9.M عاری از ویروس قابل مقایسه است، زیرا در هلند طی بررسی هایی که در روی رقم پیوندی گلدن دلیشز صورت گرفت مشاهده شد که پایه 146.Bتا حدودی کم رشدتر از پایه 9.M عاری از ویروس است، اما این تفاوت معنی دار نبود (۲۱۳). در آزمایشی دیگر که با ارقام جوناگلد و ککس ارنج پیپین صورت گرفت مشخص شد که 146.B تا حدودی کم رشدتر از 9.M می باشد. در این مورد پایه 146.B از نظر میزان رشد حد واسط 27.M و 9.M قرار دارد و این مسأله موجب شده است تا در خاک های مناسب، زمانی که پایه 9.M بسیار پر رشد و 27.M بسیار پاکوتاه باشند، کاربرد این پایه مورد توجه قرار گیرد (جدول ۲). تنها عیب این پایه مرحله نونهالی آن است که در آن تعداد قابل توجهی خالجوش و پاجوش تشکیل می شود (۲۱۷). با این حال طی آزمایشی که در بلژیک صورت گرفت، پایه 146.B علاوه بر مزایای ذکر شده، عیب پاجوش یا خالجوش در آن مشاهده نشد (۱۹۷). واضح است که همگروه های مختلفی از این پایه در نقاط مختلف وجود دارند. لذا باید تا حد امکان از پایه های بالغ تر استفاده کرد. در ایالت اوهایو بعضی از درختان که روی پایه 146.B ایجاد شده بودند، پس از ابتلا به بیماری آتشک از بین رفتند (۵۸). در ایالت واشنگتن نیز مشاهده شد که پایه 146.B از نظر تأثیر رشد بر پیوندک حدواسط 27.M و 9.M قرار دارد. اما عملکرد رقم مطلوب و مشابه همان رقم پیوندی روی پایه 27.M بود. پایه 146.B به اندازه کافی موجب تحریک رشد شاخساره های رقم پیوندی نمی شود تا از آفتاب سوختگی پیوندک (حتی پیوندک های پر رشد) جلوگیری به عمل آید (۲۰، ۱۹).
در مجموع پایه 146.B که زیاد نو نهال نباشد باید برای مناطقی که پایه 27.M به شرایط آنها حساسیت زیادی دارد مورد توجه قرار گیرد، اما فقط برای ارقام پر رشد و در خاکهای مناسب باید استفاده شود.
B.469 سیب
در مورد رقم گلدن دلیشز مشاهده شده است که پایه 469.B از نظر تحریک رشد، باردهی و اندازه میوه روی این رقم مشابه پایه 9.M است (۲۱۲). در آزمایش دیگر مشاهده شد که این پایه به طور معنی داری کم رشد تر از 9.M می باشد اما از نظر تأثیر باردهی و اندازه میوه مشابه پایه 9.M است (جدول ۲). همچنین رنگ پذیری میوه روی هر دو پایه مشابه یکدیگر است. بنابر این از نظر رشدی بین پایه و رقم پیوندی عکس العمل هایی وجود دارد، اما ظاهراً پایه 469.B مشابه پایه 9.M است و بیش تر در مورد مناطقی در نظر گرفته می شود که نیاز به مقاومت زمستانه زیادی می باشد. متأسفانه اطلاعات بسیار کمی از سایر مناطق در مورد این پایه موجود می باشد.
B.491:سیب
اطلاعات کمی در مورد پایه 491.B وجود دارد، اما جدول ۲ نشان می دهد که این پایه یک پایه بسیار پاکوتاه شبیه 22.P و 27.M است. درختانی که روی 491.B تشکیل می شوند نیازمند قیم هستند. این پایه از نظر خالجوش دهی و پاجوش دهی مشکل ساز نمی باشد و مقاومت زمستانه بیشتری در مقایسه با آنتانو وکا دارد (۵). یکی از نکات جالب توجه پایه 491.B این است که برگها و میوه های درختان روی آن حاوی مقدار قابل توجهی کلسیم بیشتر در مقایسه با سایر پایه های ذکر شده در جدول ۲ است (۲۱۷). طی یک آزمایش صورت گرفته در دانمارک مشاهده شد که تأثیر این پایه بر رشد پیوندک مشابه پایه 146.B است، اما رقم موتسو عملکرد کمتر و رقم الستار پیوندی روی پایه 491.B بهتر از همین رقم روی پایه 146.B بود (۳۴). در هر دو آزمایش پایه 491.B به عنوان پایه پاکوتاهی مطرح است که موجب باردهی خوب شده و می توان به راحتی آن را تکثیر کرد (۸۱). پایه 491.B حساسیت زیادی به بیماری آتشک و شته مومی سیب داشته و به پوسیدگی طوقه نیز مقاوم نمی باشد (۵). به دلیل اهمیتی که کلسیم بر بهبود کیفیت میوه دارد، نیاز به اطلاعات بیش تری در زمینه پایه 491.B است، اما از نظر رشدی ظاهراً این پایه فقط مناسب خاک هایی است که که شرایط مطلوبی داشته باشند.
سایر پایه های B:سیب
علاوه بر موارد ذکر شده چند پایه دیگر از گروه B وجود دارد. ظاهراً پایه 195-57.B کم رشدتر و پر بارده تر از 146.B است، اما اطلاعات زیادی در این زمینه وجود ندارد. لذا برای تأیید این مطلب به تحقیقات بیش تری نیاز می باشد.
پایه B.54-118 و B.57-490 پایه های پر رشدی هستند که باردهی زیادی ندارند(43،213،240)، اما در مجارستان میزان باردهی رقم روی پایه 118-54.B نسبتاً عالی می باشد (۸۱). طی آزمایشی که در ایالت واشنگتن صورت گرفت مشاهده شد که هر دو پایه 118-54.B و 490-57.B پر رشدتر از پایه 106.MM هستند و همچنین پایه B.54-118 که در مقایسه با پایه دیگر موجب رشد بیش تر پیوندک می شد، موجب عملکرد بهتر آن نیز می گردید (۲۰). در فرانسه طی آزمایشی که روی رقم گلدن دلیشز صورت گرفت مشخص شد که رشد این رقم روی پایه 118-54.B مشابه پایه 106.MM است و روی پایه 490-57.B کمی بیشتر می باشد، اما میزان پیش رسی، قابلیت تولید و اندازه میوه به خوبی ارقام گلدن دلیشز پیوندی روی 106.MM نبود (۱۱۶) و به عارضه لکه سیاه و سفیدک پودری حساس بودند(۵). نکته مهم در این جاست که این دو پایه به خوبی از طریق خوابانیدن تکثیر شده و حساسیت بسیار کمی به بیماری آتشک دارند (۱۱۶). در لهستان پایه 233-57.B پر رشد و نابارور بود (۲۴۰). در فرانسه پایه 233-57.B از نظر رشدی مشابه 106.MM بود و مانند پایه های 490-57.B و B.54-118 دارای تأثیرات منفی نیز بر رقم پیوندی می باشد. علاوه بر این، مشخص شده است که پایه B.54-233 در مقایسه با این دو پایه حساسیت بیش تری به بیماری آتشک دارد (۱۱۶). در مجارستان پایه 545-57.B به عنوان پایه نیمه پاکوتاه طبقه بندی شده است که زودبار ده نبود و تأثیر زیادی بر باردهی پیوندک ندارد (۸۱). لذا چنین به نظر می رسد که پایه های ذکر شده برای کشت متراکم سیب نباشند.
C.6:سیب
C.6: یک دانهال گزینش شده از پایه 8.M است که در سال ۱۹۷۴ توسط اچ. گانگریک (H. Guengerich) از خزانه استارک بروس (Stark Bros) در لوییزیانای آمریکا معرفی شد (۵). در مورد این پایه اطلاعات کمی وجود دارد. در هلند برای نشان دادن تأثیر بیشتر پایه 4.C در مقایسه با 9.M بر رشد پیوندک آزمایشی در حال انجام می باشد. این مسأله در مورد رقم پیوندی الستار کاملاً واضح است، اما در مورد رقم ککس ارنج پیپینن تفاوت معنی داری وجود نداشت. پایه 6.C مانند M.9 تأثیر مشابهی بر پیش رسی، اندازه میوه و عملکرد رقم دارد (جدول ۱). در ایالت واشنگتن آمریکا در مقایسه سه رقم پیوندی مشخص شد که پایه 6.Cپر رشد تر از 9.M است. در مورد رقم گلدن دلیشز پایه 6.C و M.9 تأثیر مشابهی بر رشد آن داشتند، اما برای رقم گرانی اسمیت پایه 6.C به طور معنی داری موجب رشد بیشتر آن در مقایسه با پایه 9.M می شود (۲۰). با این حال، طی آزمایش دیگری که در ایالت اوهایوی آمریکا روی سه رقم پیوندی مختلف صورت گرفت پایه 6.C به عنوان یک پایه پاکوتاه طبقه بندی شد و از نظر اندازه تنه و تأثیرو عملکرد تفاوت بارزی با 9.M نداشت. یکی از معایب پایه 6.C حساسیت آن به بیماری آتشکی است. طی آزمایشی که در اوهایو صورت گرفت مشخص شد این بیماری برای پایه M.9 نیز مشکل ساز است و میان پایه های 6.C نیز به این عارضه مبتلا شدند (۵۸). پایه 6.C دارای پاجوش و خالجوش بسیار کم است، اما به شته مومی سیب حساس می باشد (۵). لذا با توجه به نتایج ذکر شده و رشد زیاد پیوندک روی این پایه، ظاهراً C.6 پایه یا میان پایه مناسبی برای کشت متراکم در مناطق آلوده به شته مومی سیب و بیماری آتشک نمی باشد.
مجموعه کرنل جنوا (CG) يا جنوا (G):سیب
در سال ۱۹۶۸ در ایستگاه آزمایشی جنوا واقع در ایالت نیویورک آمریکا یک برنامه اصلاحی که اصولاً به منظور مقاومت به بیماری آتشک و پوسیدگی طوقه ناشی از قارج فیتوفترا بود، توسط جی. کامینز (J. Cummins) و اچ. آلدو نیکل (H. Aldwinckle) آغاز شد. ابتدا پیش گزینش هایی که به عنوان CG(کرنل جنوا) کد گذاری شده بودند تحت آزمایش های بیش تر قرار گرفتند. در این آزمایش ها، مشاهده شد که پایه 60.CG رشد کمتری از 9.M داشت، 10.CG و 80.CG مشابه 9.M بودند، CG مشابه 26.M و 24.CG نیز مشابه پایه 106.MM بود (۱۱۲). طی آزمایش هایی که در هلند صورت گرفت، مشخص شد پایه 60.CG کم رشدتر و پر ثمرتر از پایه 9.M بود، اما تأثیر کمتری بر افزایش باردهی داشت و 10 .CG و 44.CG از نظر رشدی حدواسط 9.M و 26.M بودند و قابلیت باردهی کمتر از 9.M و مشابه 26.M داشتند. پایه 24.CG در بسیاری از جوانب شبیه 26.M بود و 47.CG بسیار پررشدتر از 26.M بود و تأثیر آن بر افزایش عملکرد رقم بسیار کمتر از این پایه بود (۱۹۱). از بین پایه های ذکر شده فقط با 10.CG یکی از نتایج پایه 8.M است و پایه 24 .CG نیز در طی آزمایش هایی که در آمریکا روی پایه 8.M در حال انجام بود ایجاد گردید. واضح است که سایر پایه ها کمتر مورد توجه می باشند. در مقابل نتایج حاصل از آزمایش های صورت گرفته در هلند، رشد پایه 24.CG حدواسط 7.M و دانهال بذری است (۴). بنابراین برای کشت متراکم سیب مناسب نمی باشد. در ایالت واشنگتن مشاهده شد که پایه 10.CG کم رشدتر و ناکاراتر از 9.M بر عملکرد پیوندک است (۲۰، ۱۹). رشد رقم پیوندی روی پایه 10.CG به دلیل جلوگیری از آفتاب سوختگی، بسیار محدود شده است (۱۹). در ایالت اوهایو، پایه های 10.CG و 9.M تأثیر مشابهی بر پیوندک داشتند (۵۸). در آزمایش اخیر مشاهده شد که پس از شیوع بیماری آتشک، خسارت چندانی به ارقام پیوندی روی پایه 10.CG وارد نشد. در ژاپن نیز پایه 10.CG تأثیر مشابهی با 9.M بر رقم پیوندی داشت، اما تأثیر بیشتری بر افزایش عملکرد رقم پیوندی داشت. در حال حاضر پایه های 57 CG و 80.CG در حال ارزیابی هستند. پایه 57.CG در مقایسه با 9.M دارای رشد بیشتر و تأثیر کمتر بر افزایش عملکرد پیوندک بود، اما پایه 80.CG از نظر رشدی و تأثیر بر عملکرد حدواسط 27.M و 9.M بود (۲۳). اخیراً پنج گزینش تحت عنوان جنوا (G) برای تکثیر تجاری معرفی شده است (5،151،152)
M.26×Robusta5) G.ll) در سال ۱۹۹۳ ایجاد شد و دارای رشد مشابه 26.M و عملکردی مشابه یا بهتر از26.M است و احتمال از بین نرفتن آن در در اثر بیماری آتشک به علت مقاومت نسبی به این بیماری بیشتر از 26.M وضعیت این پایه در بستر خوابانیدن یا خزانه مناسب است و به پوسیدگی طوقه متحمل است، اما حساسیت متوسطی به شته مومی سیب و سفید که پودری دارد. 11.G تا حدود قابلیت پاجوش دهی دارد و ممکن است به عنوان جایگزین پایه 26.M در نظر گرفته شود.
16.O3 × Malus floribunda) G) در سال ۱۹۹۷ ایجاد شد. رشد و تأثیر مطلوب این پایه بر باردهی رقم پیوندی باید شبیه M.9 باشد . پایه G16 به بماری آتشک و پوسیدگی طوقه مقاوم است، اما به شته مومی سیب حساس است، این پایه تولید پاجوش نمی کند.
3.Rabusta5×M.9) G) در سال ۱۹۹۴ ایجاد و رشد آن مشابه یا کمی بیشتر از پایه 7.M است، اما این پایه تاثیربهتری بر افزایش عملکرد و به ویژه زودباردهی رقم پیوندی دارد. 30.G به بیماری آتشک مقاوم است، به پوسیدگی طوقه متحمل بوده و حساسیت متوسطی به شته مومی سیب دارد. این پایه قابلیت متوسطی در تولید پاجوش دارد.
- (M.27×Beauty cralo) G ۱۹۹۲ ایجاد شده است دارای رشد مشابه 27.M است. با توجه به
نوع رقم پیوندی، میزان باردهی پیوندک روی این پایه کمتر یا مشابه پایه 9.M است، اما اندازه میوه کوچک تر می باشد. ظاهراً در مورد ارقام پیوندی ضعیف 65.G بسیار پاکوتاه است. این پایه به بیماری آتشک بسیار مقاوم، به عارضه پوسیدگی طوقه مقاوم و حساسیت متوسطی به شته مومی سیب دارد و میزان پاجوش دهی آن متوسط است.
210.O.3× Robustas) G) از نظر تأثیر رشد بر پیوندک مشابه پایه 7.M است. این پایه نه تنها به بیماری آتشک و پوسیدگی طوقه مقاوم است، بلکه نسبت به شته مومی سیب نیز مقاوم می باشد. 210.G در مقایسه با 7.M تأثیر بهتری بر عملکرد پیوندک داشته و از این نظر مشابه 26.M است. میزان پاجوش دهی این پایه نیز متوسط است.
پایه 9.J (یورک (J9 (Jork9)) ۹):سیب
یورک ۹ یک دانهال حاصل از پایه 9.M است که در شمال آلمان گزینش شد (۱۶۹، ۵،۵۶). هر چند بررسی اولیه نشان داد که این پایه از نظر رشدی تأثیر بیشتری در مقایسه با 9.M بر رقم پیوندی دارد (۱۶۹، ۵۵) اما در مطالعات بعدی که در مقایسه با پایه 9.M عاری از ویروس صورت گرفت مشخص شد که تأثیر رشد این پایه کمتر از نتایج قبلی بدست آمده است. طی تحقیقی که در همین رابطه در آلمان صورت گرفت مشخص شد که رشد ارقام ککس و گلوستر (Gloster) روی این پایه در طیف رشدی بسیاری از زیر همگروههای 9.M است، اما رشد اولیه درختان روی پایه 9.J کمی بیشتر بود. میزان باردهی رقم پیوندی و اندازه میوه آن مشابه اکثرر پایه های M.9 بود، اما رنگ پایه 9.J در مقایسه با M.9 کمتر توسعه یافت. این مساله موجب شد تا این پایه برای رقم جوناگلد توصیه نشود. وجود خالجوش و پاجوش نسبتاً بیشتر در این پایه مشکل جدی محسوب میی شود (۱۶۴)، طی تحقیق صورت گرفته در جنوب منطقه بادنسی (Bodensee) آلمان، پایه 9.J دارای رشد مشابه همگروه های آلمانی 9.M بود، اما تأثیر بیشتری بر عملکرد رقم پیوندی داشت و از این لحاظ با پایه 27.M قابل مقایسه بود. علاوه مقایسه با پایه های 9.M، پایه 9.J از پوسیدگی طوقه یا یخبندان زمستان دچا آسیب نمی شد. (159) با یان حال مشخص شد که J.9 در مقایسه با 9.M دارای حداقل دمای ماندگاری مناسب تری است (حداقل دما برای پایه J.9، 8/11- و برای M.9 ، 6/9- درجه سانتیگراد می باشد) (۱۴۹). لذا در مقایسه با زیر همگروههای 9.M چنین به نظر می رسد که پایه J.9، پایه مناسب تری است. در هلند مشاهده شد که رقم گلدن دلیشز روی پایه J.9، و M.9 مشابه یکدیگر است (۲۱۲). نتایج حاصله در آزمایش دیگر در هلند که در سه منطقه و روی دو رقم دیگر صورت گرفت نشان داد که رشد رقم ککس روی پایه 9.J و 9.M مساوی یکدیگر است، اما رقم جوناگلد روی پایه 9.J رشد نسبتاً کمتری در مقایسه با 9.M دارد (۲۱۷، جدول ۲). در خاکهای شنی 9.J مشابه پایه 9.M است، اما در خاکهای رسی این پایه در مقایسه با 9.M به طور معنی داری قدرت رشد کمتری دارد. از لحاظ باردهی و وزن میوه نیز این دو پایه اختلاف معنی داری با یکدیگر ندارند. در خاک های شنی، برگ های رقم ککس ارنج پایین که روی پایه 9.J پیوند شده بود سالم به نظر می رسید و رشد درختان در سال اول سریع بود و این نتایج یافته های محققین در شمال آلمان را تأیید می کرد. لذا در آزمایش های صورت گرفته در هلند پایه 9.J درختان بهتری را در مقایسه با 9.M ایجاد کرد، اما برتری آشکاری نسبت به 9.M نداشت. در آزمایش دیگر 9.J از نظر قدرت رشد مشابه زیر همگروه های 337.T، Pajamil و 22.RN پایه 9.M بود، اما تأثیر آن بر باردهی تا حدودی کمتر از این زیر همگروه ها بود. همچنین پایه 9.J در مقایسه با 9.M خالجوش بیش تری تولید می کند (۱۱۱). در یک تحقیق بین المللی در منطقه آلپ - آدریاتیک نشانه نونهالی نیز در این پایه مشاهده شد (۹۳). در دانمارک پایه 9.J به دلیل تأثیر رشد مشابه 9.M بر رقم پیوندی، عملکرد بالا و اندازه مناسب میوه بسیار مطلوب بوده است، اما به علت تراکم زیاد برگها، رنگ میوه رقم الستار روی این پایه زیاد مناسب نبود. با این حال پایه 9.J به عنوان یک پایه بسیار مناسب در نظر گرفته شده است (۳۴).
در مجموع ظاهراً پایه 9.J پایه ای است که از بسیاری جهات شبیه پایه 9.M است، اما به دلیل جایگاه خوبی که پایه 9.M دارد، معلوم نیست که 9.J بتواند اهمیت پایه 9.M را کسب کند، اما احتمال دارد در مناطق شمالی به دلیل مقاومت زمستانه بیش تر پایه 9.J، این پایه نیز به اندازه پایه 9.M مورد استفاده قرار گیرد.
مجموعه JM:سیب
در ژاپن پایه های سیبی که اخیراً اصلاح شده اند جایگزین پایه های معروف متوسط رشد مارو باکالدو ( Marubakaido)(Malus Prunifolia var. ringo) ومیتسو باکایدو (Mitsubakaido) (Malus siebildii) شده اند که برای باغ های متراکم مناسب نبودند. پایه ماروباکالدو به شته مومی سیب و قارج فیتوفترا مقاوم هستند(۵). از پایه های 9.M و 25.M نیز استفاده می شود، اما تکثیر رویشی آنها کار مشکلی است. از 9.M به عنوان یک میان پایه روی پایه مارو باکایدو استفاده می شود اما درختان روی پایه فوجی بسیار پر رشد است. در سال ۱۹۷۲ یک تلاقی بین پایه مارو باکایدو و 9. Mصورت گرفت و ۱۰ همگروه مناسب گزینش شدند. از بین این همگروه ها ۵ همگروه (1.JM.2 JM،.JM.7 JM.3 و JM.8 بیش از سایرین دارای ویژگی های مطلوب بودند. تمام این گزینش ها از پایه 26.M پاکوتاه تر بودند و JM.1 ، JM.5و 8.JM حتی از پایه 9.M نیز پاکوتاه تر هستند. محتوای قند ارقام پیوندی و میزان سفتی میوه آنها روی پایه های JM.1،JM.5 ، JM.7 و JM.8 افزایش می یابد. تمام پایه های JM ذکر شده را می توان به خوبی از طریق قلمه چوب سخت تکثیر کرد و به غیر از 2.JM بقیه آنها به بیماری پوسیدگی طوقه و شته مومی سیب مقاوم هستند (۱۶۱، ۲۳). توجه باغداران ژاپنی به کاربرد پایه 7. JM در حال افزایش است (۹۷). در حال حاضر این مجموعه در خارج از ژاپن نیز در حال ارزیابی می باشد.
مجموعه JT-E سیب
در سال ۱۹۸۳ یک مجموعه از پایه های سیب در جمهوری چک ایجاد شد که حاصل یک برنامه اصلاحی آغاز شده از سال ۱۹۵۷ بود و به علت کلمه J) Jablon) به معنای سیب و TE)Techobuzine) که نام محل ایستگاه تحقیقاتی است به صورت J-TE-A تا TE-H-J نام گذاری گردید. در ابتدا گزارش شد که در بررسی صورت گرفته بر روی چهار رقم پیوندی، فقط پایه های G و H پاکوتاه و سایر پایه ها نیمه پر رشد (حدواسط A.2 و 2.M) بودند. سپس این مسأله در مورد رقم گلدن دلیشز نیز تأیید شد، اما امروزه مشاهده شده است پایه های J-TE-H ,J-TE-E ,TE-F , J-TE-E مشابه M.9 بودند و TE-G-J شبیه 27.M بود. TE-H-J تأثیر بسیار کمی بر بهبود ظرفیت تولید رقم پیوندی در مقایسه با پایه 9.M داشت و لذا کم تر مورد توجه قرار گرفت. پایه های J-TE-E و J-TE-F تأثیر مشابه ی با 9.M و 27.M بر عملکرد رقم پیوندی داشتند و TE-G-J تأثیر بهتری داشت (۹۹). طی یک آزمایش صورت گرفته در هلند روی رقم گلدن دلیشز، پایه TE-H-J در مقایسه با 9.M بسیار پررشدتر و تأثیر کمتری بر عملکرد این رقم نشان داد. J-TE-F و J-TE-G از بسیاری جهات شبیه پایه 9.M است (۲۲۰). در لهستان در مورد رقم اسپارتان پایه J-TE-F و J-TE-G از نظر رشد و تأثیر بر باردهی مشابه 9.M بودند، اما مقاومت زمستانه بیش تری نداشتند. J-TE-D بسیار پررشدتر از 26.M و اثرات کمی بر باردهی رقم پیوندی داشتند (۴۴). در نروژ در مورد رقم گراوشتاین رشد پایه های TE-B-J، J-TE-E و J-TE-F مشابه پایه 9.M بود، اما در مورد رقم آروما این مسأله فقط در مورد پایه J-TE-F صادق بود و دو پایه دیگر پررشدتر بودند. تأثیر هر سه پایه بر پیوندک شبیه به پایه M.9 است اما این آزمایش در حال بررسی می باشد (۲۳۵). تحقیقات صورت گرفته در مجارستان که رشد J-TE-B شبیه 7.M و J-TE-D بسیار پررشدتر است. تأثیر J-TE-D مشابه پایه کمی بیش تر از 7.M می باشد. پایه J-TE-H کمی پررشدتر از چند زیر همگروه 9.M است. رشد J-TE-E در J-TE-F و J-TE-G به طور معنی داری بیش تر از 27.M نبود و تأثیر این چهار گزینش بر باردهیپیوندک مشابه 9.M بود ( ۸۱).
یکی از پایه های بدست آمده از این مجموعه، J-OH.A است که در ایستگاه تحقیقاتی اولوم هوليس[1] (OH) ایجاد شد و ظاهراً کمی پررشدتر از 9.M است و موجب تحریک باردهی زیاد در پیوندک می شود (۱۹۴۹)، امروزه فقط پایه های TE-E- J-TE-F, J و J-TE-G و پایه J-OH.A مورد توجه قرار گرفته اند. اخیراً در هلند چهار گزینش به عنوان پایه ثبت شده اند که رسماً به عنوان J-TE-G J-TE- F J-TE-E و J-TE-HH مشخص شده اند.
مجموعه KSC :سیب
در مناطق نوا اسکوتیا[2] ونیو برونسویک[3] کانادا، زمستانهای سخت می توانند موجب آسیب دیدگی درختان سیب شوند. در گذشته، دانهال های مقاوم بیوتیفول آرکاد[4] در ایالت نوا اسکوتیا و رو بوستای ۵ در نیو برونسویک مورد استفاده قرار می گرفت. بذرهای حاصل از باغ بذری بیوتیفول آرکاد که دارای درختان گرده زای رقم آنتانووکا بودند جمع آوری و کشت شدند. ۳۰ نهال حاصله از بذرها در مقابل سرمای شدید سال ۱۹۷۲۲ زنده مانده و مورد تکثیر و ارزیابی بیش تر قرار گرفتند. در ابتدا این مجموعه به صورت BA1 تا BA30 نام گذاری شد (۳۹)، اما سپس برای جلوگیری از اشتباه با دانهال های متداول بیوتیفول آرکاد، به KSC1 تا KSC30 تغییر نام داده شدند. KSC مخفف Kentville Stock Clones یاKentville Select Clones است . ارزیابی دو رقم نشان داد که شش پایه از این مجموعه تاثیر مطلوبی بر عملکرد رقم پیوندی دارند. از بین این شش پایه، فقط KSC28 در گروه پایه های نیمه پاکوتاه قرار گرفت، اما KSC11 ، KSC7 و KSC24 نیمه پر رشد و KSC6, KSC3 پررشد بودند (۵۱). از این شش پایه KSC28 و KSC3 بیش ترین تأثیر مطلوب را بر رقم پيودى داشتند (۵۲). اخیراً KSC18 نیز مانند KSC28 به عنوان پایه نیمه پاکوتاه در نظر گرفته شده است (۵۳). با این حال در طی یک آزمایش صورت گرفته در هلند روی دو رقم پیوندی دیگر مشاهده شد که میزان عملکرد و اندازه میوه ارقام پیوندی روی پایه KSC28 امیدوار کننده نیست. همچنین این پایه از نظر رشدی به عنوان پایه پررشد، در نظر گرفته شد، (۲۲۱). در صورتی که این مساله صحت داشته باشد، ظاهراً اطمینانی برای استفاده از بهترین گزینش این مجموعه برای کشت متراکم سبب وجود ندارد و آزمایش نشان داده است که پایه KSC28 از مقاومت در مقابل یخ زدگی مشابه پایه 26.M است (۱۲۷)، لا ممکن است این پایه برای کشت غیر متراکم در مناطقی با زمستان های سخت مناسب باشد .
مجموعه MAC(مک) سیب
طی بک برنامه اصلاحی که توسط آر، اف، کاریسون[5] در دانشگاه ایالتی میشیگان صورت گرفت مجموعه مک (MAC-Michigan Apple Clones( به وجود آمد، پایه های معروف این مجموعه شاملMAC1,4,46,39,24,16,9 می باشند. ) اما، MAC1,4,16 و مخصوصاً MAC24 بسیار پررشدتر از 7.M است (۲۰)، لذا هیچ یک از آنها برای کشت متراکم سیب مناسب نیستند. MAC46 باید کمی پر رشدتر از 9.MM با شد (۶۰) و لاا ممکن است ارزش بررسی بیش تر را داشته باشد، جزئیات بیش تر در مورد این دو پایه MAC39) و (MAC9 در مطالب بعد عنوان شده است.
9MAC(مارک) سیب
ممروف ترین پایه این مجموعه است که در سال ۱۹۵۹ از جمعیت دانهال های بذری که حاصل گرده افشانی طبیعی بودند گزینش شدند. گزینش عاری از ویروس مارک نامیده شد و در سال ۱۹۸۶ توسعه یافت. در ابتدا مشاهده شد که رشد این پایه حدواسط 9.M و 26.M است، اما بعداً مشاهده شد که رشد آن مشابه پایه 9.M عاری از ویروس است. یکی از معایب این پایه ایجاد پیوند ضعیف با تعدادی از ارقام تریپلوبید است، اما با استفاده از قیم می توان این نقیصه را کاهش داد. برای حفاظت درخت باید در سالهای ابتدایی پس از کاشت، از باردهی بیش از حد پیوندک های روی این پایه جلوگیری به عمل آید. پایه مارک نسبت به قارچ فیتوفترا متحمل است، اما به بیماری آتشک و شته مومی سیب حساس می باشد (۱۳۲، ۵). طی تحقیقات صورت گرفته در آمریکا مشاهده شد که قسمتی از رقم مارک که با خاک در تماس است دارای نقاط متورم غده ای شکل است. این نقاط متورم ممکن است در خاک به سمت پایین رشد کنند و در نتیجه موجب تولید پاجوش شوند. عامل این مسأله مشخص نشده است، اما نشان دهنده تنوع درختان در باغ است. لذا با توجه به این مساله و همچنین عدم کیفیت مناسب تر این پایه در مقایسه با 9.M، پایه مارک به عنوان جایگزین 9.M توصیه نمی شود (۱۷). در واشینگتن میزان رشد این پایه کم تر از پایه M.9 عاری از ویروس بود و بیش تر شبیه 27.M بود (۱۹). همچنین در آزمایشی مشابه مشخص شد که پایه مارک و 9.M۸C دارای رشد مشابهی هستند و میزان رشد آنها کم تر از پایه 9.M است (۲۰). احتمالاً الکل غاده نقش مهمی در قابلیت پاکوتاه کنندگی بازی می کند. در ایالت اوهایو هر دو پایه 9.MAC و مارک در پیوند با دو تا از سه رقم پیوندی پاجوش فراوان تولید کردند. در این آزمایش میزان رشد دو پایه مشابه 27.M بود، میزان باردهی رقم مک اینتاش روی پایه 9.MAC مارک مشابه 27.M بود، اما میزان باردهی رقم روم
بیوتی روى اين دو پايه بيش تر از عملکرد همان رقم روی پایه 27.M بود و بین پایه های 9.MAC و مارک
تفاوت چندانی از این نظر نداشت. (62) . در یک آزمایش انجام شده در ایتالیا مشاهده شد که پایه مارک از رشد کم تری در مقایسه با چند زیر همگروه M.9 برخودار است. همچنین تأثیر آن بر بهبود عملکرد و اندازه میوه کم تر از زیر همگروه های M.9 بود (۱۵۴). لذا ممکن است علت احتمالی این مسأله نیز نقاط متورم زیر زمینی این پایه باشد . در سایر نقاط جهان نیز نقاط متورم روی پایه مشاهده شده است. در هلند نقاط متورم در زیر زمین قرار داشتند اما در نیوزلند آن ها در سطح خاک تشکیل می شدند در منطقه سودتایرول (South tyrol) ایتالیا به دلیل مشاهده جنبه های مثبت پایه مارک این پایه تا اواخر به عنوان یکی از پایه های مناسب سیب توصیه می شد. زیرا این پایه از نظر رشدی حد واسط پایه های M.9 و M.26 بود . درختان روی ان زودبازده بودند و رشد شاخساره ها ی رقم پیوندی روی ان زود متوقف شده و در نتیجه تاثیر مثبتی بر رنگ پذیری میوه دارد . (163)
امروزه علاقه به کاربرد این پایه به دلیل ناهمگنی ناشی از تولید نقاط برجسته کاهش یافت(198) اخیرا (RMP) (Rootmass proliferation) در مورد این پایه در پیوند با بعضی ارقام از قبیل فوجی مشاهده شده است و شرایط منطقه کاشت نیز در این مورد نقش دارد. RMP همبستگی منفی با رشد دارد (۱۶۵) که می توانند دلیل تونع در باغ های ایجاد شده با پایه مارک باشد هنگامی که RMP شدید است، درختان ضعیف شده و عارضه موجب کاهش توجیه اقتصادی کاربرد این پایه شده است . خسارت وارده به در اثر بیماری آتشک ممکن است در مورد درختان پیوندی روی پایه مارک زیاد باشد .
Mac 39 سیب
39.Mac یک دانهال حاصل از گرده افشانی طبیعی کوچکتر از درختان روی پایه M.11 می شود (۶۰). طی آزمایشی که در اوهایو صورت گرفت مشاهده خسارت قابل ملاحظه ای به درختان پیوندی روی پایه ی 39.Mac در اثر عارضه آتشک وارد شد. همچنین معلوم شد که این پایه پاجوش زیادی تولید می کند. رشد، قابلیت باردهی و اندازه میوه در درختان پیوندی را که تقریبا شبیه ارقام پیو ندی پایه ی 9.M است، به غیر از این که رقم رد چیف دلیشز (Redchief) پیوند شده MAC 39 به میزان قابل توجهی پررشدتر بود (62،20) همچنین طی آزماشی که در هلند انجام شد مشخصشد که پایه MAC 39 درختان بسیار شبیه M.9 به وجود می آورد . اما اندازه میوه در رقم الستار کمی کوچک تر بود (جدول 1)
مجموعه M:سیب
پایه های M یا مالینگ معروف ترین پایه های سیب هستند. این مجموعه شامل دو گروه پایه است: پایه های 1.M تا 24.M که در ایست مالینگ گزینش شده و از مواد گیاهی اطراف نواحی غرب اروپا ایجاد گردیدند و گروه دیگر که شامل پایه های 25.M.26 M و 27.M است و در اثر اصلاح پایه های قبلی ایجاد شده اند. کدهای مربوط به پایه های مالینگ مدت کوتاهی است که تغییر کرده است. به عنوان مثال IX به EM.IX تغییر کرد سپس این کد به MIX و در نهایت به 9.M تغییر یافت. در ابتدا خصوصیات تابستانه و زمستانه شاخساره های 11.M تا 9.M به طور مفصل تشریح گردید (۷۵). ارزیابی پایه های 1.M تا 18.M در آلمان منتشر شد (۱۰۴)، سپس ویژگی های ۲۴ نوع از این پایه ها و همچنین پایه مالینگ کراب C تشریح گردید (۱۷۸). همچنین می توان به اطلاعات مختصری در این زمینه در کتاب The Books and Olmo Register of Fruit & Nut Varieties دست یافت (۵). امروزه بسیاری از پایه های مالینگ کنار گذاشته شده اند. واضح است که پایه های کنار گذاشته شده موجب ایجاد درختان مناسبی نمی شوند. در اولین مقایسه پایه های انگلیسی، پایه های 8.M و 9.M تنها گزینش های پاکوتاه این مجموعه بودند که موجب تولید عملکرد بالا در ارقام پیوندی می شدند. پایه های 4.M و 7.M پایه های نیمه پاکوتاه مناسبی بودند. 1.M و 2.M رشد خوبی داشتند و پایه های پر رشد مناسبی محسوب می شدند. این پایه ها به طور مفصل تشریح شدند. سایر پایه ها از قبیل 5.M (ایمپروود دوسین) (Improved Doucin) و 6.M (نونساج پارادایس) گزینش های مناسبی نبودند. درختانی که روی 12.M قرار داشتند بسیار پر رشد بودند و دیر به بار می نشستند. پایه های 13.M (شوارزردوسین) (Schwarzer Doucin) و 16.M (کتزاینر آیدیل) (Ketziner Ideal) نیز به دلیل رشد زیاد و تأثیر ضعیف بر افزایش عملکرد رقم پیوندی مورد توجه قرار نگرفتند (۷۶). سپس پایه 25.M به عنوان یک جایگزین مناسب تر برای 16.M معرفی شد (۱۴۱، ۱۴۰). در ایالات متحده آمریکا پایه 13.M در مقایسه با سایر پایه ها تحمل بیش تری به خاک های مرطوب نشان داد که احتمالاً به دلیل سیستم ریشه سطحی تر آن می باشد. به این دلیلی، پیشنهاد شد که پایه 13 .M می تواند در ترکیب با یک میان پایه پاکوتاه کننده در خاکهای سطحی (غیر عمیق) استفاده شود (۶۰). در مقالات قدیمی نمی توان هیچ دلیل واضحی را برای کنار گذاشتن پایه های 3.M و 10.M پیدا کرد. در طی سالهای ۱۹۲۵/۱۹۲۶ فردی به نام بوسکوپً (Boskoop) در منطقه ویلهلمینادراپ (Wilheminadrop) پایه های 1.M تا 17.M را در یک کرت کشت کرد. در این جا نیز مشاهده شد که فقط پایه های 8.M و 9.M پاکوتاه هستند. پایه های 6.M و 7.M از رشد متوسطی برخوردار بودند و سایر پایه ها پر
رشد بودند. بیش ترین عملکرد طی ۱۰ سال اول از ارقام پیوندی روی پایه های 1.M و 7.M بدست آمد، سپس بیش ترین عملکرد مربوط به ارقام پیوندی روی پایه های M.2،M.4، M.8 و M.11 بود و سایر پایه ها تأثیر چندانی نداشتند (۲).
پایه های M.1، M.2،M.4،M7 ، M.8 وM.20 نیز به میزان متفاوت مورد استفاده قرار گرفته و تاکنون نیز استفاده می شوند. پایه 7.M مدت زیادی است که در باغهای میوه آمریکا استفاده می شود و هنوز جزو پایه های بسیار متداول آن منطقه محسوب می گردد. کاربرد پایه 9.M در جهان رو به افزایش است. M.25، 26.M و 27.M که در اثر اصلاح پایه های مالینگ بوجود آمدند، امروزه تا حدودی توسط باغداران مورد استفاده قرار می گیرند. در این جا فقط به تعدادی از پایه های مالینگ که اهمیت بیش تری دارند اشاره می شود.
M.2 M.1 سیب
با توجه به نوع رقم پیوندی پایه 1.M یک پایه مقاوم، پر رشد یا نیمه پر رشد با تأثیر متوسط بر عملکرد، زودبارده و حساس به خشکی می باشد. افکنه های این پایه ها به راحتی ریشه دار می شوند. ظاهراً پایه 1.M با بعضی از ارقام پیوندی ناسازگار است. رقم ولسی (Wealthy) یک نمونه از این ارقام می باشد (۵، ۷۵ ۷۶، ۱۳۵، ۱۴۰). پایه 1.M به بیماری آتشکی بسیار حساس است (۱۲۶).
از کاربرد پایه های نیمه پررشد و پر رشد 2.Mمدت زیادی نمی گذرد (۲۰۵)، اما به علت تحملی که به بیشتر خاکها دارد، در بسیاری از مناطق میوه کاری مورد استفاده قرار گرفته است (۶۰). این مسأله با گزارش های قبلی در مورد حساسیت این پایه به بیماری برگ سوختگی (Leafscorch) هماهنگی ندارد (۱۷۶) که احتملاً به خاطر کمبود پتاسیم و خشکی می باشد (۱۳۹). قابلیت تولید ارقام پیوندی روی پایه 2.M با توجه به نوع رقم متغیر است (۷۶، ۱۴۰، ۱۴۴). درختان روی پایه M.2 ممکن است تولید پاجوش کرده و قابلیت استقرار ضعیفی داشته باشند، لذا ممکن است درخت خم شود. بنابراین استفاده از قیم به مدت چند سال پیش از کاشت بسیار ضروری است. اندازه میوه روی این پایه به خوبی پایه های پاکوتاه تر از قبیل 26.M نیست (۱۳۵، ۱۳۶، ۱۳۹، ۱۴۰، ۱۴۲، ۱۴۴). طی آزمایشهایی که در گذشته در انگلیس صورت گرفته است، پایه 2.M به وضوح پررشدتر از 7.M بوده است (۷۶) و مشابه این نتایج در آزمایشهای اخیر انجام شده در مجارستان به دست آمد (۸۱). اما در ایالت واشینگتن با استفاده از مواد گیاهی عاری از ویروس، پایه 2.M تأثیر رشدی مشابهی باM.7 بر ارقام گلدن دلیشز و گرانی اسمیت داشت و فقط در مورد رقم اسپوردار رد چیف دلیشز این پایه تأثیر بیشتری بر رشد پیوندک داشت (۲۰). برای این تفاوت هیچ توضیحی ارائه نشدمگر این که پایه های قدیمی O.7 آلودگی بیشتری به ویروس داشتند . در مقایسه با پایه 106.MM پایه 2.M دارای تأثیر رشد مشابه بر ارقام گلدن دلیشز و رد چیف دلیشز بود، اما برای رقم گرانی اسمیت تأثیر رشد بیشتری داشت (۲۰)، پایه به خوبی در بستر افکنه تکثیر می شود (۷۲)، اما این مسأله دقیقاً تأیید
نشده است (۵)، با این حال در هلند گزینش هایی از پایه 2.M بسیار خوب ریشه دار می شدند (۱۷۶). اکثر نتایج نشان داده اند که پایه M.2 حساسیت کمی به بیماری آتشکی دارد (۶۰ ۱.۲، ۱۲۶، ۱۳۴، ۱۵۵، ۱۸۳)، اما استثنائاتی نیز در این زمینه وجود دارد (۲۲). این پایه به بیماری پوسیدگی طوقه حساس است (۱۰۴). لذا با توجه به فرم درختان رشد کرده روی این پایه ها، ظاهراً هیچ کدام از پایه های 1.M و 2.M برای سیستم های جدید میوه کاری مناسب نیستند.
M.4 :سیب
از پایه M.4 (هلشتاین دو ساین) به طور گسترده ای استفاده شده است. طی آزمایش هایی که در ایست مالینگ صورت گرفت مشاهده شد که پایه ۹.M پس از یک مرحله پررشدی اولیه، درختانی با اندازه متوسط ایجاد می کنند (۱۳۵). در آزمایش های انجام شده در انگلیس مشاهده گردید که این پایه کم رشد تر از 2.M بود و تأثیر بهتری بر عملکرد رقم پیوندی دارد (۷۶). رشد و عملکرد پیوند روی پایه 9.M مساوی یا بیشتر از 7.M بود (۱۰۵، ۱۴۰). در سالهای اخیر قابلیت تولید پیوندک بر روی پایه 4.M به خوبی پایه های پر رشد مشابه نبوده است (۱۴۲). پایه 4.M در مقایسه با پایه های M.7 ،MM.106،M.26 و البته 9.M اندام های هوایی چوبی بیشتری تولید می کند. به دلیل همبستگی منفی بین میزان تولید چوب و عملکرد درخت، میزان تولید روی پایه های 4.M و 7.M کمتر از سایر پایه ها بود (۱۳۱). پایه 4.M در گذشته توصیه نمی شد، زیرا احتمال کمی برای موفقیت کوپیوند در خزانه وجود داشت و قابلیت استقرار آن در باغ ضعیف بود و به کمبود پتاسیم حساسیت داشت (۱۳۵). استقرار ضعیف درخت احتمالاً به دلیل سیستم ریشه ای یک طرفه این پایه می باشد (۶۰). با این حال در ایالت بریتیش کلمبیای کانادا استفاده از قیم برای درخت فقط در موارد نادر لازم می باشد (۱۴۸). در هلند پایه 4.M به کمبود پتاسیم و خاکهای سنگین رسی حساسیت نشان داده است. در آزمایش های گلدانی کنترل شده مشاهده شد که پایه 4.M بیشتر از پایه های 7.M.11 M.9 M پتاسیم جذب می کند (۹۴). مقاومت زمستانه پایه 4.M بین 26.M و 7.M و مانند پایه 9.M است (۱۴۸). پایه 4.M به بیماری آتشک حساس است (۲۲، ۱۵۵). طی آزمایشهای صورت گرفته در رومانی پایه 4.M حساسیت زیادی به پوسیدگی طوقه از خود نشان داد (۱)، اما در آزمایش انجام شده در کانادا مشخص شد پایه 4.M تا حدودی به این بیماری مقاوم است (۱۸۰، ۱۴۸). طی آزمایش دیگری که در کانادا صورت گرفت مشخص شد که پایه 9.M از نظر حساسیت به Phylophthora cactorum دارای حساسیت متوسط می باشد (۳۲). در ایالات متحده آمریکا مقاومت پایه 4.M به این بیماری زیاد بود و در چند سال قبل این مسأله به همراه مزایای دیگر این پایه موجب به وجود آمدن این فکر در بین محققین آمریکایی شد که پایه 4.M ممکن است برای بعضی ارقام مناسب باشد (۶۰). با این حال تا کنون این مسأله ثابت نشده است. در اروپا مدت زیادی از کاربرد پایه 4.M نمی گذرد (۲۰۵). با این حال پایه 4.M برای باغهای متراکم جدید بسیار پررشد و نامناسب می باشد.
M.7 :سیب
این پایه دارای نام قدیمی نیست. طی آزمایش هایی که در گذشته در ایست مالینگ (۷۶) و ویلهلمینادراپ (۲) صورت گرفت مشاهده شد که 7.M پایه ای نیمه پاکوتاه و زودبارده است. از این پایه هنوز به طور گسترده در ایالات متحده آمریکا استفاده می شود و اندازه درختان روی آن ۵۵-۶۵ درصد اندازه درختان روی پایه های بذری است. از جمله مزایای مهم این پایه، تحمل زیاد آن به بیماری و قابلیت سازگاری آن به طیف وسیعی از خاکها و شرایط اقلیمی است. اما یکی از معایب این پایه قابلیت پاجوش دهی آن است (۶۰). تعدادی از محققین آمریکایی بر این عقیده اند که این پایه برای ارقام سیخک زا مناسب است، زیرا در مقایسه با پایه 9.M یا 26.M موجب رشد بیشتر رقم پیوندی می شود. همچنین 7.M پایه ای زودبارده با عملکرد بالا، خود ایستا و مقاوم به پوسیدگی طوقه و بیماری آتشک است (۱۷). با توجه به نتایج آزمایشی که در گذشته در انگلیس روی پایه 7.M صورت گرفته است و مشاهده شده که درختان روی این پایه خم می شوند، قابلیت خود ایستایی این پایه جالب توجه است (۱۴۴).
در آزمایش های انجماد مشاهده شده است که پایه 7.M مانند 9.M مقاوم به یخبندان نیست. حداقل دمای بقای این پایه 6/7- است که دو درجه بیشتر از دمای بقای ریشه های پایه 9.M است. حساسیت کم این پایه به بیماری آتشک و پوسیدگی طوقه در بسیاری از آزمایش های تأیید شده است (۲۲، ۱۰۲، ۱۰۳، ۱۲۶، ۱۳۴، ۱۵۵، ۱۸۳)، اما یک استثنا نیز در این زمینه وجود دارد که در آن پایه 7.M در مقایسه با پایه 106.MM که حساس به پوسیدگی طوقه است تفاوت چندانی از خود نشان نداد (۱۰۸).
در اروپا توجه زیادی به پایه 7.M نشده است. علت اصلی این مسأله استفاده از سیستم های کاشت متراکم درختان سیب است و پایه های 26.M و 2.M قرار دارد (۱۳۸). علاوه بر این پایه 106.MM از نظر کاربردی رقیب 7.M است در انگلیس پایه 106.MM به عنوان پایه ای مناسب تر از 7.M در نظر گرفته شد. در خاکهای رسی هر دوی این پایه ها از رشد یکسانی برخوردار بودند، در خاکهای شنی پایه 7.M پر رشدتر بود و پاجوش بیشتری تولید می کرد، اما 106.MM دارای این ویژگی های منفی نبود (۱۴۰). با این حال نتایج آزمایش هایی که برای مقایسه این دو پایه صورت گرفته اند کمی گمراه کننده است. گاهی پایه 106.MM برتر است (۱۲۶، ۱۳۹) و گاهی هر دو پایه دارای ویژگی های مشابهی هستند (۱۴، ۴۵، ۱۰۵، ۱۳۱). M.7A که عاری از بعضی ویروسها بود در مقایسه با M.7EMLA که عاری از تمام ویروس های شناخته شده بود، از رشد نسبتاً کمتری برخودار بود .
به هر حال این پایه به اندازه پایه های 26.M یا 9.M پاکوتاه کننده و دارای تأثیر مثبت بر عملکرد رقم پیوندی نیست (۲۰، ۱۲۹، ۱۴۲) و این مسأله یکی از معایب این پایه برای کاربرد آن در سیستمهای جدید کاشت می باشد. ارقام پیوندی بر روی پایه 7.M در مقایسه با پایه 9.M میوه های ریزتری تولید می کنند (۸۶). پایه 7.M از وضعیت مناسبی در خزانه برخوردار است(86): اما تجربه در فرانسه نشان داده است که ریشه دهی افکنه های وی و فراوان این پایه متوسط می باشد (۱۱۶).
در مجموع پایه 7.M پایه مناسبی است، امارشد بسیار زیاد آن برای تشکیل باغ های متراکم مطلوب نمی باشد و در نتیجه کاربرد این پایه حتی در آمریکا نیز رو به کاهش است.
:M.8 سیب
8.M (فرنج پارادایس) در گذشته به عنوان یک پابه پاکوتاه طبقه بندی شد . این پایه زود بارده بوده و تأثیر مثبتی بر عملکرد رقم پیوندی دارد . (2، 76) این پایه ممکن است همان پایه کلارک دارف (Clark Dwarf) باشد که از راه دیگری غیر از موسه ایست مالینگ وارد آمریکا شد . (60) از ابتدای این قرن و حتی قبل از آن تاکنون از رقم فرنج پارادایس زیاد استفادد شده است. واضح است که قابلیت پاکوتاهی و تأثیر مثبت آن بر باردهی درخت ارزشمند است. در خزانه افکنه پایه 8.M به عارضه لکه سیاه (Scab) و و سفیدک (Mildew) حساس است و ریشه دهی آن ظاهراً تا حدودی کمتر از پایه 9.M است. اطلاعات کمی در مورد ارزش 8.M به عنوان پایه وجود دارد، اما ظاهراً از بسیاری از جوانب از قبیل تورم محل پیوند، و قابلیت استقرار ضعیف در نتیجه ریشه های ضعیف مشابه پایه 9.M است. طی آزمایشی که اخیراً در مجارستان صورت گرفت مشاهده شده که پایه 8.M دارای تأثیر رشد و باردهی مشابه با چند زیر همگروه پایه 9.M است (۸۱). گزارش شده است که این پایه پاجوشهای زیادی تولید می کند (۷۵). در ایالات متحده آمریکا 8.M مقاوم تر از پایه 9.M بوده و لذا به عنوان یک میان پایه ارزشمند می باشد (۶۰)، اما نتایج حاصل در نیویورک نشان داد که 8.M از مقاومت کمتری برخوردار است (۷۸). به دلیل جایگاه بسیار خوب پایه 9.M در ایجاد باغ های سیب، امکان توسعه کاربرد پایه 8.M مورد تردید است. در حال حاضر در فرانسه یک منبع عاری از ویروس از پایه 8.M وجود دارد.
M.9:سیب
امروزه پایه 9.M (جان دیمتز) (Jaume de Metz) معروف ترین پایه مجموعه مالینگ است و کاربرد آن هنوز در حال توسعه در سطح جهان است. این مسأله جای تعجب دارد که چطور پیشرفت این پایه در سال های بسیار قبل صورت گرفته است، به طوری که هاتون در سال ۱۹۳۵ محاسن این پایه را به شرح ذیل عنوان می کند:
اکثر درختان روی پایه های پاکوتاه و زود بارده پس از گذشت ۱۴ تا ۱۶ سال نشانه ای از زوال و نابودی را از خود نشان نداده اند، در حالی که به نظر می رسید این درختان عمر کوتاهی داشته باشند.
درختان روی پایه شماره ۹ (9.M) برای مدت طولانی بسیار پربارده بود در طول این مدت از سلامت رشد برخوردار بوده و با وجود این که به نظر می رسید بر اساس معیار کل محصول به ازای هر درخت این پایه ها کنار گذاشته شوند، محاسبه محصول بر مبنای سطح زیر کشت، در فواصل مناسب کاشت، این مسأله را طور دیگری تعبیر می کند. میوه های ارقام پیوندی روی پایه شماره ۹ معمولاً در مقایسه با میوه همان ارقام روی پایه های دیگر دارای بهترین رنگ هستند.
سیب های حاصل از ارقام پیوندی روی این پایه لزوماً دارای کیفیت نامناسب تر در مقایسه با سایر پایه ها نیستند. M.9 یک پایه بسیار مناسب است که به طور تصادفی از بین دانهال های موجود در فرانسه در اواخر قرن ۱۹ یافت شد. در ابتدای قرن بیستم پایه پارادایس جان دیمتز (Paradis Jaune de Metz) به طور گسترده در اروپا مورد استفاده قرار می گرفت (۷۵) و امروزه با وجود پایه 9.M حتی بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. بدون شک شهرت این پایه به علت تأثیر متوسط بر رشد رقم پیوندی، افزایش بسیار زیاد قابلیت باروری رقم پیوندی و اندازه مناسب میوه می باشد. در واقع 9.M یک پایه پاکوتاه است که موجب افزایش نسبت میوه به چوب درخت یا ضریب باردهی پیوندک می شود و این شاخص در این پایه بسیار بیشتر از تمام پایه های پر رشد این مجموعه و همچنین مجموعه MM که بعد از این مجموعه معرفی شد (۱۴۱، ۱۴۰) و پایه 26.M می باشد (۱۴۴، ۱۲۹،۱۳۱، ۹۸، ۴۵). اندازه میوه نیز در ارقام پیوندی روی پایه 9.M نسبتاً بزرگ می باشد (۱۴۶، ۱۴۰، ۸۶). مقاومت به پوسیدگی طوقه نیز یکی از مزایای این پایه است (۱۴۸، ۱۰۴، ۱۰۳، ۳۲، ۱۶). اما حساسیت به بیماری آتشک (۱۸۳، ۱۳۴،۱۵۵، ۶۵، ۲۲) و قابلیت استقرار ضعیف از جمله معایب این پایه محسوب می شوند. این پایه به دلیل ریشه های ترد و شکننده ای که دارد در صورت عدم وجود قیم درختان حاصل از این پایه خم شده و ممکن است بشکنند. استقرار ضعیف این پایه ربطی به پاکوتاهی آن ندارد، زیرا بعضی از پایه ها که از نظر پاکوتاهی مشابه این پایه هستند، قابلیت استقرار خوبی دارند. همچنین زود باردهی همیشه با قابلیت پاکوتاهی درخت همراه نیست، لذا این مسأله نیز میتواند یکی از ویژگی های خاص این پایه باشد (۱۷۶). یکی از شکایت هایی که معمولاً در مورد این پایه شنیده می شود، مقاومت زمستانه کم پایه 9.M است. اما این مسأله همیشه مورد تأیید نیست، زیرا در بعضی آزمایش های انجام شده در بریتیش کلمبیای کانادا (۱۴۸) و نروژ( ۲۳۴) این مسأله ثابت نشده است. این پایه در ایالات متحده آمریکا و لهستان نیز توسعه یافته است. باید این مطلب نیز عنوان شود که مشکل یخبندان معمولاً در خاکهایی که زهکش مناسبی ندارند رخ می دهد. لذا این مشکل ممکن است در بعضی از مناطق برای پایه 9.M اتفاق بیافتد. در هلند پایه 9.M در مناطقی با زهکش مناسب در مقابل بسیاری از زمستانهای سخت زنده ماند. حداقل دمای بقای ریشه های پایه 9. M 6/9- درجه سانتی گراد است. این پایه تا حدودی به خشکی حساس است و لذا انجام آبیاری توصیه می شود. تمایل پایه 9.M به پاجوش دهی متفاوت است. در ایالات متحده آمریکا پاجوش دهی این پایه گزارش شده است (۶۰)، اما در اروپا این مشکل وجود ندارد. این پایه مشکل تولید خالجوش ندارد.
قبل از این که پایه 9.M در تمام مناطق پذیرفته شود مدتی زمان برده است. زیرا این پایه معمولاً بسیار پاکوتاه یا غیر قابل اعتماد بود. به عنوان مثال در سوییس این مساله پذیرفته شده بود که پیوند یک رقم بر روی پایه 9.M زمانی امکان پذیر است که با مالچ پاشی شده باشد در واقع M.9 قادر به رقابت با علف های هرز نیست و در هلند فقط زمانی استفاده از پایه M.9 توسعه یافت که با استفاده از علف کشها امکان کشت این پایه ها در نوارهای عاری از علف هرز امکان پذیر شد البته رقم پیوندی روی پایه M.9 ممکن است بسیار ضعیف باشد که یکی از این موارد پایه هایی هستند که در اراضی فقیر کشت شده اند.
در این قبیل مناطق فضای مخصوص درخت پر نمی شود. یا بسیار دیر پر می گردد که برای باردهی بسیار مضر است، پس طبق آزمایشهای انجام شده در دانمارک(33) پایه های پررشدتر M.26 علیرغم تاثیر کمتر آن در افزایش عملکرد پیوندک، برای این مناطقمناسب تر می با شد. در مجموع، درختان ایجاد شده روی پایه 9.M در بسیاری از مناطق از جمله کانادا و ایالات متحاه آمریکا درختان بسیار خوبی هستند (۱۱، ۱4۸). با این حال در سایر کشورها هنوز از این پایه با اطمینان استفاده نمی شود. به عنوان مثال در نیوزیلند که معمولاً از پایه های پر رشد به خوبی استفاده می شود و شته مومی سبب مشکل ساز می باشد، انتخاب پایه 9.M غیر مقاوم به این آفت مورد تردید است (۲۳۱) و در استرالیا نیاز به آزمایش های بیشتری روی این پایه می باشد (۸۹).
از آنجایی که زیر همگروه های 9.M که در نقاط مختلف مورد استفاده قرار می گیرند دارای ویژگی های متفاوتی هستند، بنابراین بهتر است برای هر زیر همگروه یک اسم در نظر گرفته شود.
زیر همگروههای 9.M:سیب
پس از انتخاب پایه 9.M از بین پایه های فرانسوی پارادایس جان دیمتز در ایست مالینگ، این پایه برای مدت طولانی به صورت یک پایه خانگی باقی ماند و در سطح تجاری از آن استفاده نشد و مدت زمان زیادی از کاربرد زیر همگروه های فراوان این پایه در نقاط مختلف جهان نمی گذرد. این زیر همگروه ها در اثر فعالیت های مداوم خزانه داران در زمینه بهبود پایه های 9.M از طریق گزینش پایه های مناسب پس از اعمال روش های مختلف (مانند تیمارهای گرما درمانی و حذف ویروس) به وجود آمدند. از آنجایی که پایه 9.M هنوز به صورت یک همگروه است، گزینش های این پایه که به صورت مجزا از طریق رویشی تکثیر می شوند را می توان به عنوان زیر همگروه در نظر گرفت. در اینجا به تعدادی از این زیر همگروه ها اشاره می شود. یکی از اولین زیر همگروه های این پایه M.9A بود که در انگلیس عاری از بعضی ویروسها بود. از این پایه به دلیل عدم تکثیر مناسب آن، استفاده نشد (۲۰۵). سپس در طی تحقیقاتی که در ایستگاه تحقیقاتی ایست مالینگ و لانگ اشتون صورت گرفت پایه عاری از ویروس های شناخته شده با عنوان M.9EMLA ایجاد گردید. درختان روی این پایه در مقایسه با درختان روی پایه M.9A از رشد بهتر و قابلیت عملکرد بهتری برخوردار بودند (۱۲۸). در همان زمان طی آزمایشی که در هلند صورت گرفت، چهار گزینش عاری از ویروس با عناوین 337.T تا 340.T ایجاد گردید. این گزینش ها از ترکیب فعالیت بخش های خدمات گیاهپزشکی واگینگین هلند (PD)، ایستگاه تحقیقات میوه ویلهلمینادراپ و قسمت بازرسی کشت گل و درخت (NAKB) به دست آمدند. با استفاده از روش ریز پیوندی می توان نوک شاخساره در حال رشد از یک شاخساره گزینش شده 9.M را روی یک دانهال پیوند زد تا سپس روی آن عملیات گرما درمانی صورت گیرد. اخیراً پایه 338.T کنار گذاشته شده است، زیرا قابلیت تکثیر خوبی ندارد (۱۹۳). امروزه 337.T رایج ترین زیر همگروه هلندی پایه 9.M است که توسعه یافته است. در فرانسه گزینش هایی که برای گرما درمانی مورد استفاده قرار می گرفتند توسط مرکز تحقیقات کتیفل (Ctifl) (Centre technique interprofessioel pour fruits et legumes) به وجود آمدند. در این مرکز نه تنها از پایه 9.M بلکه از جمعیت پایه پارادایس جان دیمتز نیز برای شروع کار استفاده شد. در نتیجه دو گزینش به نام های پاجام ۱ لانسپ (Pajamool® Lancep) و پاجام کپیلند ( Pajam® Cepiland) به وجود آمدند و جزییات آنها مورد بررسی قرار گرفت (۱۱۳). در مطالب بعدی از این پایه ها با عناوین پاجام۱ و پاجام ۲ نام برده می شود.
در این فاصله چند خزانه برای پایه های گزینش شده 9.M ایجاد گردید که با کمک مؤسسات ملی تحقیقاتی عاری از ویروس می شدند. خزانه داران بیشتر علاقه مند به انواعی از پایه های 9.M بودند که در مقایسه با پایه های قدیمی تر 9.M موجب تولید بیشتر افکنه های خوب ریشه ده می شدند. رنه نیکولای ( Rene Nicolai) در منطقه آلکن بلژیک تعدادی زیر همگروه به عنوان RN از پایه 9.M ایجاد کرد که مخصوصاً 26.RN آن پایه ای شناخته شده می باشد. پایه اخیر در ایستگاه تحقیقات میوه گرسم (Gorsem) تحت تأثیر تیمار گرمایی قرار گرفت (۷۳). اج، فلورن (H. Fleuren) در منطقه بارلوی هلند یک مجموعه کامل را گزینش کرد که هنوز معروف ترین آنها تحت عنوان 56.FI به صورت عاری از ویروس وجود دارد. خزانه بارگمر واقع در منطقه استریلین آلمان با همکاری مؤسسه تحقیقات میوه دانشگاه بن موفق به تولید سه زیر همگروه با عناوین 1.B.2 B و 3.B شده است. اخیراً جانسن بروس (Janssen Bros) در منطقه ندرورت (Nederwelert) هلند سه زیر همگروه M.9،(T.1576،T.1577 وT.1578) را مورد آزمایش قرار داده است و همچنین یک گزینش از 337.T را به عنوان 1985 GJ ایجاد کرد. این پایه ها در ایستگاه تحقیقات میوه ویلهلمینادراپ با زیر همگروه های معروف 9.Mمقایسه شدند. سه پایه (T.1576،T.1577 وT.1578) مشابه پایه 337.T شدند، اما 1985 GJ مانند پایه 27.Mشد.
در سال ۱۹۵۷ بسیاری از پایه های مختلف 9.M توسط اچ. جی. ون استن (H.J. van Oosten) از ایستگاه تحقیقاتی ویلهلمینا دراپ هلند جمع آوری شدند. پس از مقایسه دقیق پایه ها در سه گروه دسته بندی شدند. این سه گروه شامل نونهال، بالغ و حد واسط بودند. ویژگی گروه نونهال شاخساره های نسبتاً نازک، خاردار، شاخساره های جانبی کوتاه، برگهای سبز متمایل به زرد با حاشیه دندانه دار در قسمت نوک شاخساره و توقف دیر هنگام رشد در فصل پاییز می باشد. آنها تعداد زیادی دانهال خوب ریشه ده در بستر افکنه تولید می کنند. هنگامی که افکنه ها در خارج از خزانه کشت می شوند هرگز گل نمی دهند. از طرف دیگر گروه بالغ دارای شاخساره های نسبتاً ضخیم بدون خار و برگهای بزرگ به رنگ سبز تبره با حاشیه باز و دندانه دار در قسمت نوک شاخساره می باشد و رشد آن نسبتاً زود در فصل پابیز متوفف می شود. هنگامی که افکنه ها در خارج از خزانه کشت می شوند به راحتی گل می دهند. گروه حد واسط دارای وبژگیهایی از هر دو گروه قبلی می باشد. گروه EMILA , Pajam l , RN.26 و 338.T می باشد و سایر پایه ها که عبارتند از T.337،B1، و B3 مربوط به گروه حدواسط هستند.
ظاهراً نفاوت در مرحله هستی زایی (Ontogenetic phase) دلیل این تفاوت ها می باشد و جهش ژنی نمی تواند علت این مسأله باشد. هنگامی که پایه های گروه نونهال تا مرحله بلوغ رشد کردند مشاهده شد که بعضی از ویژگی های نونهالی آنها حالت گذرا دارد (۱۹۰، ۱۹۲). افکنه های پایه های نونهال بیشتر و بهتر از افکنهه ای بالغ ریشه دار می شوند (۱۹۲، ۱۹۳). به عنوان مثال طی یک آزمایش در خاکهای شنی، افکنه های پایه نونهال 29.RN که در سال ۱۹۸۰ کشت شده بود، عملکرد بیشتری داشتند (۱۳۴۵ افکنه نسبت به ۷۸۱ افکنه حاصل از پایه حدواسط 337.T). درصد افکنه هایی که در گروه های مختلف از لحاظ ضخامت ساقه قرار داشتند برای هر دو نوع پایه تقریباً مشابه یکدیگر بود (۳). این تفاوت ها ممکن است علت اصلی تمایل تکثیر کنندگان پایه به کاربرد بعضی از پایه های نونهال باشد. با این حال برای تکثیر خوب پایه ها این مسأله نباید تنها دلیل انتخاب پایه باشد و باید تقاضای باغداران نیز در نظر گرفته شود. هر چند انواع خاصی از پایه های نونهال ممکن است درختان مناسب تری را نسبت به پایه های بالغ در خزانه ایجاد کنند (۱۹۴)، اما در باغ هیچ تفاوتی بین درختان حاصل از پایه های 9.M که از نظر هستی زایی با یکدیگر تفاوت داشتند مشاهده نگردید (۱۹۵). فقط پس از پاکسازی زیر همگروه های پایه 9.M از ویروس، مقایسه آنها با یکدیگر منطقی است، زیرا وجود عوامل ویروسی بر رشد و سایر ویژگی های میوه شناسی پایه تأثیر منفی دارد (۳۷، ۵۴، ۱۲۸). سال های قبل تحقیقات در زمینه تأثیر عوامل ویروسی بر درختان میوه نشان داد که تلاش ها در زمینه تعیین علت اصلی تفاوتهای طبیعی ژنتیکی بدون حذف اولیه ویروسها احتمالاً موفق نمی باشد. در جایی که رشد گروهی از درختان به دلیل بیماری های همه گیر یکسان نمی باشد می توان از بسیاری تغییرات کرچک و احتمالا مهم ژنتیکی چشم پوشی کرد (۳۷). مقایسات باغی انجام شده در چند کشور روی زیر همگروه های 9.M تقریباً با یکدیگر مطابقت ندارند. به عنوان مثال در آزمایشهای صورت گرفته در آلمان (۱۶۴) و هلند (۲۱۰، ۲۱۹) پایه 56.Fl پاکوتاه ترین پایه 9.M بود، اما این مسأله در مورد رقم پیوندی گلوستر صادق نبود. در آزمایشهای انجام شده در استرالیا پایه 56.FI قابلیت رشد بیشتری نسبت به پایه 337.T داشت، اما تجزیه آماری داده های جمع آوری شده این مسأله را تأیید نکرد (۱۰۰). طی آزمایش صورت گرفته در انگلیس پایه M.9EMLA و 29 .RN دارای رشد مشابه پایه پاجام۲ بودند (۲۰۵) و در آزمایش دیگری که در فرانسه صورت گرفت پایه M.9EMLA مشابه پایه 2 Pajam بود (۱۱۷)، در حالی که در آزمایش انجام شده در هلند پایه 2 Paiam پررشدتر یا دارای رشد مشابه پایه 29.RN بود(210)
در دانمارک طی آزمایش صورت گرفته روی رقم الستار مشاهده شد که پایه هایRN.29، 1Pajam و M.9EMLA دارای تأثیر رشدی مشابه روی این قسمت هستند. در این آزمایش پایه پاجام ۱ پررشد ترین زیر همگروه بود، اما تفاوت معنی داری با پایه های 2 Pajam و M.9EMLA نداشت. گاهی جای سئوال وجود دارد که چگونه این تغییرات رخ می دهند؟
در آزمایشی که در ایتالیا صورت گرفت پایه های EMLA، PAJAM1، PAJAM2، T.337 ، T.338، T.339، T.340،Burgmer1، Burgmer2 و urgmer3 پس از ۱۰ سال ارزیابی فقط تفاوتهای آماری کمی در اندازه مقطع عرضی آنها مشاهده گردید. پایه Burgmerl و 2 Burgmer وجود داشت. 2 Burgmer پررشدتر از 1 Pajam بود و فقط پایه 1 Pajam دارای نازک ترین تنه بود. سایر پایه ها تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند (۱۵۴). در مقابل این آزمایش و آزمایش دیگری که از دانمارک عنوان شد، سایر نتایج نشان داده اند که پایه 2 Pajam یک زیر همگروه پر رشد است (۹۳، ۱۱۷، ۲۱۰) نتیجه کلی این آزمایش ها نشان می دهد که گاهی بین زیر همگروه های 9.M تفاوتهایی هر چند کوچک از نظر تأثیر بر میزان عملکرد و کیفیت میوه رقم پیوندی وجود دارد (24، 81،154، 164، 210)
تشریح تفاوت نتایج آزمایشهای مختلف کار مشکلی است، اما برای انجام یک آزمایش مناسب روی زیر همگروه ها نیاز به یک سری نکات است که باید به آنها توجه شود. برای تشخیص تفاوتهای احتمالاً کوچک لازم است که از افکنه های هم اندازه برای کوپیوند استفاده شود و مقایسه در چند مرحله در یک خزانه درختان ميوه شروع شود تا سایر عوامل تأثیر گذار بر این تفاوتها مشخص شوند. با رعایت تمام این نکات آزمایش های صورت گرفته در هلند نشان داده اند که پایه 56.FI پاکوتاه ترین زیر همگروه 9.M بوده و ظاهراً 2 Pajam یک زیر همگروه پررشد می باشد. سایر زیر همگروه ها از قبیل Pajam1 t EMLAt RN.29،.Burgmer1 و2Burgmer ، T.337 و T.339 مشابه یکدیگر بودند (۲۱۹، ۲۱۰). عدم رعایت این نکات می تواند حداقل قسمتی از تفاوت موجود بین این زیر همگروه ها را توضیح دهد تفاوتهای مشاهده شده در رشد زیر همگروه نونهال و ضعیف 56.FI و زیر همگروه قوی 2 Pajam مربوط به مرحله هستی شناسی (Ontogenetic stage) نیست، زیرا چندین مرتبه در مؤسسه NAKB مشاهده شده است که این پایه ها عاری از تمام ویروسهای شناخته شده هستند. خوشبختانه پیوندک های روی پایه 56. FIلزوماً کوچک تر از پیوندک های روی زیر همگروه های پر رشدتر نمی باشد. وقفه ای که در ابتدای کاشت درختان در رشد آنها ایجاد می شود (۲۱۹) معمولاً مربوط به پایه می شود که از لحاظ رشد با یکدیگر تفاوت دارند. علیرغم این مسأله معلوم شد که در شرایط کنترل شده مختلف پایه های 9.M.26 M و 106.MM در اولین سال پس از کوپیوند به طور مساوی و مطلوب رشد می کنند. لذا به خوبی روشن است که تأثیر رشد پایه بر پیوندک دیرتر ظاهر می شود (۱۷۲).
M.25 :سیب
پایه 25.M (نورسرن اسپای×2.M) به طور هم زمان با مجموعه مالینگ مرتون (MM) تولید شد، اما به دلیل عدم مقاومت به شته مومی سیب، به صورت متفاوت شماره گذاری شد. ویژگی های گیاه شناسی این پایه به دقت مورد بررسی قرار گرفته است (۱۷۷،۱۷۹). قبلاً گزارش شده بود که پایه 25.M در بستر خوابانیدن قابلیت تکثیر متوسطی دارد (۷۲)، اما طی گزارشی که اخیراً از فرانسه ارائه شده بیان گردیده است که این پایه بسیار خوب تکثیر می شود (۱۱۶). ارقام پیوندی پایه 25.M بسیار پررشد است و از این نظر قابل مقایسه با 16.M است، اما بسیار زود بارده تر و پربارتر از پایه 16 .M میب اشد (۱۴۱، ۱۳۹، ۱۳۵). مشابه این نتایج در مقایسه با پایه های بذری در ایالات متحده آمریکا حاصل شد (۶۰). پایه 25.M از قابلیت استقرار خوبی برخوردار است و درختان پابرجا و بی نیاز از قیم را ایجاد می کند. به دلیل رشد پایه 25.M، این پایه در اروپا و ایالات متحده آمریکا ارزش زیادی ندارد. (۶۰). با این حال هنوز از این پایه در آفریقای جنوبی به طور گسترده استفاده می شود. در برزیل نیز هنوز تمایل به استفاده از این پایه وجود دارد. واضح است که مسائل مورد توجه در آن منطقه جنبه های مثبت این پایه شامل زود باردهی و نظم باردهی رقم پیوندی است. پایه 25.M حساسیت کمی به بیماری آتشک دارد (۱۳۴، ۱۱۶)، اما به پوسیدگی طوقه حساس است (۱16،۱). احتمالاً به علت رشد زیاد پایه 25.M، این پایه به تدریج از رده خارج
می شود.
:M.26 سیب
پایه 26.M.16×M.9) M) ابتدا به عنوان ۳۴۳۶ کدگذاری شده بود و در سال ۱۹۵۸ در مؤسسه ایست مالینگ معرفی گردید (۱۵۳). پایه ۳۴۳۶ در همان چند سال اول از نظر گیاه شناسی (۱۷۸) و میوه شناسی (۱۳۶) به طور گسترده مورد بررسی قرار گرفت. پایه 26.M از نظر تحریک رشد و زود باردهی بین پایه 9.M و 7.M قرار دارد (۱۳۸،۱۵۳، ۱۳۶، ۱۳۱). طی آزمایش صورت گرفته در آمریکا روی رقم گالا، پایه M.26 EMLA در شش منطقه از هشت منطقه مورد مطالعه، به طور معنی داری پررشدتر از پایه M.9EMLA بود (۲۱). همچنین این پایه از نظر تأثیر بر قابلیت باردهی رقم پیوندی حدواسط 9 .M و M.7 قرار داشت و از این لحاظ تأثیر کمتری از پایه 9.M داشت، اما از نظر آماری همیشه معنی دار نبود (۲۱۰، ۱۹۱، ۱۵۹، ۱۵۳، ۱۳۶، ۱۲۹،۱۳۱، ۴۵، ۲۱، ۱۱). تأثیر این پایه بر اندازه میوه مناسب است و از این نظر شبیه پایه 9.M و بهتر از پایه هایM.7.M.2 ، یا 16.MM بود (۲۱۰، ۱۳۹،۱۹۱، ۱۳۸، ۸۶). فقط در بعضی موارد پایه 9.M از این نظر دارای تأثیر بهتری بود (۱۴۶، ۲۱، ۱۱). رنگ میوه ارقام پیوندی بر روی پایه 26.M بسیار مطلوب است (۱۵۳) که احتمالاً به علت نسبت بالای برگ به میوه است. این پایه دارای مشکل پاجوش دهی نیست (۱۵۳، ۱۳۶، ۶۰)، اما خالجوش دهی و فرم ساقه پایه می توانند مشکلات جدی به وجود آورند. این مسأله ممکن است موجب رشد نامتوازن درخت گردد و بنابراین باید از انجام کوپيوند (پيوند جوانه ) بلند جلوگیری کرد و درختان طوری کاشته شوند که محل پیوند درست بالای سطح زمین
قرار گیرد (205، 128)، طی آزمایشی صورت گرفته در دانمارک، دو زیر همگروه هموار (بدون خالجوش) 26.M به طور معنی داری پررشد تر از دو زیرگروه نرمال بود. این مسأله نشان می دهد که خالجوشها دارای اثر کنترل بودند. نائبر این پایه ها بر باردهی رقم و در مورد رقم موتسو کم تر از پابه 26.M بود (۳۴). 26.M مقاوم ترین پایه مالینگ در مقابل سرمای زمستان است و در تمام فعالیت ها و آزمایش هایی که در آمریکا
روی این پایه صورت گرفته نتایج بسیار مطلوبی داشته است (۲۱). نتایج آزمایشهای صورت گرفته در زمینه یخ زدگی در کانادا نیز مقاومت خوب زمستانه این پایه را تأبید کرده است (۱۴۷). پایه 26.M در خاک های عمیق با زهکش مناسب نیازی به قیم ندارند (۶۰)، اما ظاهراً در سایر خاک ها گاهی نیاز به قیم دارد (۱۴۸) و لذا ممکن است علت این مساله، نوع خاک باشد. سیستم ریشه ای نسبتاً بزرگ پایه می باشد، اما هنوز در آلمان استفاده از قیم در مورد نهال های جوان توصیه می شود (۱۳۱). پایه 26.M تا حدودی نسبت به خشکی حساس است، لذا برای این پایه آبیاری توصیه می گردد (۱۴۸). این پایه به شته مومی سیب حساس است (۲۰۵) و نسبت به بیماری آتشک حساسیت بسیار زیادی دارد (۱۸۳، ۱۵۵، ۱۳۴، ۱۱۶، ۱۷،۶۰). حساسیت به پوسیدگی طوقه در این پایه بسیار متفاوت است و از بسیار حساس (۲۳۱) یا حساس (۱۱۶، ۱۰۴، ۱۰۳، ۶۰) تا نسبتا مقاوم (۱۵۳،۱۸۰، ۱۴۸، ۳۲) متغیر است. احتمالاً قسمتی از این اختلاف در حساسیت مربوط به زمان ابتلا به بیماری می باشد، زیرا مشاهده شد که حساسیت پایه در ماه ژوئن بسیار زیاد و در ماه آوریل بسیار کم بود (16) پایه 26.M به خوبی در بستر خوابانیدن تکثیر می شود و با استفاده از هورمون اکسین نیز می توان به خوبی آن را از طریق قلمه چوب سخت تکثیر کرد (۱۵۳).
نتایج به دست آمده از شمالی غرب آمریکا نشان داده است که پایه 26.M یک پایه مناسب برای کاشت بسیار متراکم در اراضی فقیر یا ارقام پیوندی ضعیف است، اما برای باغ هایی با ارقام پر رشد که در اراضی حاصلخیز قرار دارند بسیار پر رشد می باشد. به دلیل حساسیت این پایه به قارچ فیتوفتزا ظاهراً باید از کاربرد آن در خاکهای مرطوب جلوگیری کرد. این مسأله در مورد مناطقی که خطر ابتلا به بیماری آتشک در آنها زیاد است نیز صادق می باشد.
:M.27 سیب
پایه 27.M.13×M.9) M) در سال ۱۹۲۹ تولید شد و در ابتدا با عنوان ۳۴۳۱ شماره گذاری گردید. این پایه از نظر گیاه شناسی (۱۷۸) و میوه شناسی (۱۳۶) به طور مفصل بررسی شده است. اولین آزمایش ها با استفاده از رقم ککس ارنج پپین نشان داد پایه 27.M که پاکوتاه تر از 9.M بود، زود بارده بوده و تأثیر آن بر عملکرد و استقرار این رقم مشابه با 9.M می باشد. سپس مشخص شد که رقم الستار روی پایه 27.M در مقایسه با همین رقم روی پایه 9.M مقدار مشابهی ماده غذایی تولید می کند (۲۰۱). درختان روی پایه 27.M پاجوش نمی دهند که می تواند برای چنین پایه ضعیفی یک استثنا محسوب گردد. در گذشته به دلیل پاکوتاهی بسیار زیاد این پایه درباغ های اقتصادی از آن استفاده نمی شد و فقط در باغ های خانگی یا فعالیتهای تحقیقاتی به کار می رفت (۱۴۲، ۱۳۶). در اکثر مناطق مشخص شده است پایه 27.M رشد کمتری از پایه M.9 دارد . (20،21،33،62،156،191،210،217) معمولا پایه M.27 در ماقیسه با M.9 تاثیر مشابهی بر قابلیت باردهی ارقام پیوندی دارد . هرچند گاهی تاثیر آن تا حدودی بیشتر از M.9است.
با این حال در اثر رشد کم این پایه ممکن است دارای تأثیر کم تری بر افزایش عملکرد باشد (20،21،55،62،159،191،210) . در خاکهای متوسط عليرغم کود آبیاری رشد پیوندک روی پایه 27.M بسیار ضعیف است، لذا فضای ویژه هر درخت هرگز کامل نمی شود با بسیار دیر تکمیل می گردد و در نتیجه باردهی درختان به تأخیر می افتد (۱۹۱٬۲۱۰)، ظاهراً در مناطقی کشتهای بسیار متراکم استفاده می شود و دارای خاک حاصلخیزی هستند، تمایل بسیار زیادی به استفاده از پایه بسیار پاکوتاه 27.M وجود دارد. در این جا نیز مانند سایر مناطق پایه 27.M فقط برای خاک های بسیار مناسب با ارقام پر رشد و به ویژه ارقام میوه درشت در نظر گرفته می شود (۵۵،۶۰۸۲). نتایج حاصله از آزمایش های صورت گرفته در باغهای قدیمی هلند مشابه نتایج حاصل از آزمایشهای انجام شده در باغ های تجاری بوده است . (۱۸۷، ۱۸۶، ۱۸۵، ۱۸۴). باغداران مخصوصاً خواهان نیاز کم تر به هرس دردرختان بالغ روی پایه 27.M هستند. کشت روی پایه 27 M. نیاز به سیستم مدیریتی متفاوتی با پایه M.9 دارد . پیوند نباید بالاتر از ۱۰ سانتی متری بالای خاک زده شود و با تنک زیاد و روش های تحریکی باید حیات درخت حفظ گردد .(186) این مسأله به ویژه در سالهای اول کاشت نهال صحت دارد . در ص.ورتی که مدیریت صحیح اجرا شود در یک خاک مرغوب باغ سیب رقم الستار که روی پایه 27.M پیوند شده است دارای عمر اقتصادی بیش تری در مقایسه با رقم الستار روی در پایه 9.M می باشد، زیرا نگهداری پایه 9.M در سالهای آخر عمر درخت، کار مشکلی است.
اثر منفی پایه 27.M بر اندازه میوه، که ممکن است برای ارقامی با میوه های متوسط یا ریز نامناسب باشد، می تواند با توجه به نیاز بازار، در مورد ارقام میوه درشت مطلوب باشد. این تأثیر بر اندازه میوه احتمالاً به علت تعداد زیاد میوه به ازای هر واحد حجم درخت است (۲۱۷)، زیرا در صورتی که نسبت برگ به میوه مساوی باشد، ارقام روی پایه 27 M. میوه های به اندازه پایه 9.M تولید می کنند (۲۰۱). یکی از جنبه های مثبت پایه 27.M تأثیر مطلوب این پایه بر رنگ میوه رقم پیوندی است. این مسأله حتی ممکن است با وجود نسبت برگ به میوه مشابه، در مورد پایه 27.M بهتر از 9.M باشد (۲۰۱). پایه 27.M به شته مومی سیب حساس است و حساسیت زیادی به خشکی دارد (205). لذا همواره آبیاری برای این پایه توصیه می شود. پایه 26.M به بیماری آتشک حساس است اما میزان حساسیت آن متفاوت است (۱۸۳، ۱۵۵، ۲۲). همچنین به بیماری پوسیدگی طوقه نیز حساس می باشد(103،104،180) در هلند مشاهده شد که این پایه در بستر خوابانیدن در اثر یخبندان دچار آ سیب می شود، به طوری که مقاومت زمستانه این پایه قابل اطمینان نیست، اما سرمای شدید در سال های ۱۹۸۶- ۱۹۸۵ موجب خسارت به باغهای زیر کشت پایه 27.M نشد. با این حال در مناطقی با زمستانهای سخت، پایه 22.P با بعضی گزینش های پاکوتاه ممکن پایه های مناسب تری باشند. برای درختانی که روی پایه 27.M قرار دارند، مانند درختان روی پایه 9 M. نیاز به قیم می باشد. یک میان پایه M.27 طول ۳۰ تا ۴۰ سانتی متر روی پایه 9.M از نظر رشدی مشابه پایه 27.M است که به عنوان پایه مورد استفاده قرار گرفته باشد، اما پاجوش بیش تری تولیدمی کند (224). درختان روی پایه 26.M نیز مانند میان پایه 27.M شبیه درختان روی پایه 9.M می باشند، به
طوری که اختلاف کمی بین آنها مشاهده می گردد. به هر حال با این ترکیب جاری شدن در گرفته نمی شود.
در مجموع پایه 27.M کاربرد محدودی دارد و بیشتر برای خاک های بسیار مرغوب و ارقام پر رشد مورد استفاده قرار می گیرد. این پایه برای اکثر خاک ها و مواقع بازکاشت بسیار ضعیف می باشد و این مسأله بیانگر گرایش باغداران به سمت پایه های حد واسط M.27 و M.9 می باشد. (116،217)
مجموعه MI: سیب
همان طور که قبلاً ذکر شد مجموعه MI (Malling lmmune) سالها قبل به منظور ایجاد پایه های مقاوم به شته مومی سیب برای باغداران مناطق مختلف جهان توسعه یافت. از این مجموعه پایه 793.Ml (مرتون ۷۹۳) بیش از سایر پایه ها توسعه یافت، زیرا این پایه به پوسیدگی طوقه نیز مقاوم بود و برای باز کاشت نیز مناسب می باشد. از این پایه نیمه پر رشد به طور گسترده استفاده شده است و هنوز در مناطقی از قبیل نیوزیلند (۱۲۲، ۱۲۳) برزیل (۳۵) و آفریقای جنوب (۱۲۰) کشت می شود. در نیوزیلند پایه 793.M.793) Ml) هنوز به عنوان ۳۰ درصد پایه های نیمه پررشد کشت می شود. از این پایه در خاکهایی که آلوده به عامل بیماری پوسیدگی طوقه و بیماری های خاص باز کاشت هستند یا در مورد ارقام ضعیف استفاده می شود. این پایه با پایه های پاکوتاه تر جایگزین شده است، زیرا با شیوه های نوین پرورش درختان سیب مطابقت ندارد. در آفریقا پایه 793 .M هنوز یک پایه معروف محسوب می شود. این پایه به عنوان یک پایه مناسب به ویژه در مورد رقم گرانی اسمیت در نظر گرفته شده است. در این منطقه پایه 793.M اصولاً به دلیل مقاومت به شته مومی سیب مورد استفاده قرار می گرفت اما تحمل این پایه به شته مومی سیب در طی چند دهه اخیر به ویژه در مورد درختان قدیمی تر کاهش یافته است. برای غلبه بر مشکلات ناشی از شته مو سیب از یک راهکار جدید استفاده می شود که در آن حشرهکش ایمیدا کلوپراید (lmidacloprid) به عرض کاری ۱۵ سانتی متر در اطراف تنه درخت ریخته می شود به نحوی که با فعالیت شکارچی شته مومی سیب (Aphelinus mali) است که در سطح زمین زندگی می کند تداخل نداشته باشد. در مجموع ظاهراً پایه 793 .M کاربرد عمومی ندارد و استفاده از آن باید محدود به شرایط خاصی شود که به آنها اشاره گردید. در نیوزیلند برای ایجاد درختان کوچک تر و استفاده از مزایای پایه 793 .M، استفاده از میان پایه 9.M به منظور پاکوتاهی مورد بررسی قرار گرفت (۱۲۳).
مجموعه MH : سیب
در فلسطین اشغالی (اسرائیل) پایه های مالینگ و مالینگ مرتون قابلیت کاربرد خوبی نداشتندرشد ارقام پیوندی روی این پایه ها، ضعیف و باردهی آنها کم بود. احتمالاً این مسأله به خاطر دمای بالای خاک و عدم سرمای کافی برای شکسته شدن دوره رکود درخت بوده است .لذا د رسال ۱۹۶۵، برنامه گزینش پایه ها با استفاده از سیب محلی هشابی (Hashabi) به عنوان نقطه آغاز شروع شد .هشابی یک جمعیت از درختان سیب است که سالیان متمادی از آن به عنوان پایه سیب استفاده شده است. با گذشت زمان هشت پایه گزینش شده و به عنوان MH شماره گذاری شدند. از بین این هشت گزینش، سه پایه MH.13-4 ، MH.14-5 و MH.15-6به عنوان پایه های برتر انتخاب شدند این سه پایه برای ارقام اپوردار و بدون اسپور مناسب می باشند . ب استفاده از پایه هایMH13-4و MH 14-5 تراکم ۲۵۰۰ درخت در هکتار امکان پذیر است، اما با استفاده از MH. 15-6 کاشت بین 1650 درخت در هکتار امکان پذیر نمی باشد . پایه 4-13 MH مناسب ترین پایه برای ارقام بدون اسپور می باشد . زیرا این پایه در مقایسه با دو پایه دیگر پاکوتاه تر است. تمام این پایه ها پر رشدتر از پایه 106.MM هستند، اما همان طور که در ابتدا ذکر شد این پایه در اسرائیل از رشد مناسبی برخوردار نبوده است. برای مناطق کوهستانی با خاک مناسب پایه های MH.10-1 و MH.11-2 نیز به دلیل رشد کم تری که دارند. توصیه شده اند تمام پایه های MH موجب زود باردهی و عملکرد زیاد و کیفیت خوب محصول پیوندک می شوند . درختان روی این پایه استقار خوبی دارند .
پایه های مناسب MH در فرانسه و البته اسرائیل به فروش می رسند (۶ و۷). از سایر مناطق در مورد این پایه های گزارش ارائه نشده است ما ظاهراً در شرایط متوسط تمام پایه های این مجموعه برای کشت متراکم
پررشد شده باشند.
مجموعه MM :سیب
پس از پایه های مالینگ، بهتر است به پایه های مالینگ مرتون اشاره شود. محققین انگلیسی پایه های مالینگ را به منظور رفع نواقص آنها و تولید پایه های جدید مورد اصلاح قرار دادند (۱۳۵). یکی از عوامل بسیار مهم برنامه های إصلاح پایه های مالینگ، عدم مقاومت این پایه ها به آسیب ناشی از شته مومی سیب به ریشه های درخت است. این عارضه یکی از مهم ترین مشکلات باغداران نيمکره جنوبی و ایالات متحده آمریکا است. فعالیتهای مشترک ایستگاههای تحقیقاتی ایست مالینگ و مرتون موجب ایجاد پانزده پایه گزینش شده به صورت MM101 تا MMl15 شد تمام این پایه ها از تلاقی با رقم نورسن اسپای به وجود آمده اند و مقاومتشان به شته مومی سیب را از این پایه کسب کرده اند. خصوصیات گیاه شناسی تمام این گزینش ها (۱۷۷) و قابلیت تکثیر آنها (۷۲) به طور مفصل مورد بررسی قرار گرفت است. در انگلیس از بین این پایه ها فقط چهار پایه MM104 ، MM106 ، MM109 ، MM111 مناسب آزمایش در نظر گرفته (۱۳۷، ۱۴۰) و خیلی زود مورد ارزیابی قرار دادند. بعضی از گزینش های دیگر (MM101، ئئ1.3t MM110 ، MM115، و MM116 ) در مناطق دیگر مناسب آزمایش در نظر گرفته شدند (۱۴۰). در آلمان نیز آزمایشهایی بر روی تمام این گزینش ها انجام شد (۱۰۵)، اما فقط پایه های MM104 ، MM106 وMM111 مورد توجه قرار گرفتند. لذا هیچ پا یه دیدی غیر از پایه های انگلیسی ایجاد نشد. واضح است که بیشتر پایه های این مجموعه به حد کافی دارای ویژگی های مطلوبی نبودند. در ایالات متحده آمریکا نیز ظاهراً یازده گزینش دیگر این مجموعه قابلیت سازگاری با شرایط آنجا را نداشتند (۶۰). به زودی معلوم شد که پایه (MM109 (M.2×Northern Spy نیز باید کنار گذاشته شود، زیرا دارای رشد بسیار زیاد و قابلیت استقرار ضعیف است (۱۴۰). سپس مشخص شد که پایه (M.2×Northern Spy) MMI104 نیز به دلیل حساسیت بسیار زیاد به پوسیدگی طوقه برای شرایط مرطوب که در خاکهای فشرده یا خاک هایی با زهکش ضعیف وجود دارد مناسب نمی باشد. در این مناطق آسیب جدی به درخت وارد شده و لذا نباید از این پایه استفاده شود (۱، ۶۰، ۱۳۹، ۲۳۲). علاوه براین MM104 یک پایه پر رشد است (۱۳۹) که برای استفاده در باغ های متراکم مناسب نمی باشد. در طی آزمایشی که اخیراً در آمریکا با استفاده از دو رقم پیوندی صورت گرفت مشاهده شد که پایه MM104EMLA به طور معنی داری پر رشدتر از پایه های (MM. 106EMLA و MM111 EMLA اما از نظر برباردهی مشابه MM. 106EMLA بود (20) البته پایه MM104 دارای ویژگی هایی مثبتی از قبیل ظرفیت بالای ریشه دهی، قابلیت باردهی زیاد (۱۰۵) و استقرار مناسب بود.
برای ایجاد درختان پاکوتاه تر که قابلیت استقرار مناسبی نیز داشته باشند، پایه 104 MM با پایه های 9.M.26 M و 7.M به عنوان میان پایه ترکیب شد. با این حال در اثر این ترکیبها قابلیت استقرار پایه کاهش یافت (۱۴۴) و در نتیجه دستیابی به هر دو هدف با موفقیت صورت نگرفت.
پایه (MM111 (Northern Spy×Merton793 به عنوان یک پایه اصلاح شده مناسب تر از 2.M مشخص شد. زیرا این پایه درختانی با اندازه مشابه پایه 2.M ایجاد می کرد، اما درختان حاصله دارای تولید بسیار بیشتر و مقاومت بیشتر به خشکی تابستانه بودند (۱۳۹، ۱۴۰، ۱۴۱). با این حال بعداً مشاهده گردید که درختان روی 111.MM دارای عملکرد کمتر از درختان روی پایه 2.M هستند و هر دوی این پایه ها برای روش های جدید کشت درختان سیب نامناسب بودند (۱۴۴). در ایالت واشینگتن تأثیر پایه های MM.111 و 2.M با منشأ EMLA یبر رشد و قابلیت باردهی سه رقم پیوندی مشابه یکدیگر بود (۲۰). کوپیوند بلند بر روی پایه MM. 111 موجب مقداری کاهش رشد در رقم ککس اورنج پپین شد، اما برای رقم گلدن دلیشز چنین نبود (۱۲۹)، لذا مشکل رشد این رقم را برطرف نکرد. با این حال به دلیل مقاومت پایه 111.MM به خشکی، این پایه در سطح نسبتاً زیادی کشت شده و برای خاکهای سبک مناسب در نظر گرفته شده است (۶۰). همچنین برای مناطقی که قرار است بدون ضد عفونی خاک باز کاشت شوند مناسب می باشد. هر چند پایه 1 11 .MM یک پایه پر رشد است و برای کاشت متراکم مناسب نمی باشد. (۲۰۵). در ایالت بریتیش کلمبیای کانادا استفاده از پایه MM.111 در کنار پایه های 104.MM و 106.MM توصیه نشد، زیرا این پایه به پوسیدگی طوقه در خاکهای آلوده به قارهPhytophtora cactorum حساس است.
MM.106سیب
معروف ترین پایه مجموعه MM پایه (MM.106 (Northern Spy ×M.1 است. این پایه یک پایه نیمه پررشد است که به میزان 60تا 70 درصد دانهال آن رشد می کند .(60) ویژگی های مثبت این پایه عبارتند از : مقاومت به شته مومی سیب زود باردهی ، قابلیت زیاد استقرار خوب، عدم پاجوش دهی و سهولت تکثیر از طریق خوابانیدن (۱۰۵، ۱۱۶، ۱۳۱، ۱۳۹، ۱۴۰، ۱۴۴، ۲۰۰۵، ۲۳۲). لذا از پایه 106.MM می توان به جای پایه 7.M که دارای رشدی مشابه آن است، اما گاهی دارای تأثیر کمتری بر افزایش عملکرد بوده و به راحتی پاجوش می دهد، استفاده کرد. 106.MM به طور گسترده مورد ارزیابی قرار گرفته است و معایب آن به تدریج اصلاح شده است. اندازه میوه و کیفیت آن بر روی این پایه معمولاً کمتر از پایه 9.M است (۷۴، ۸۶، ۱۴۶، ۲۳۴). این پایه به بیماری های آتشک و پوسیدگی طوقه حساس است و مقاومت کمتری نسبت به پایه های M.26، M.9دارد(234،205،147،134،116،1)به دلیل حساسیت این پایه به پوسیدگی طوقه (Crown rot) استفاده از آن در بریتیش کلمبیا جلوگیری شده است (۱۴۹). این مورد در لهستان نیز وجود دارد، اما در آنجا یخبندان زمستانه ممکن است دلیل دیگر عدم کاربرد پایه 106.MM باشد (۴۵). در نیوزیلند 106.MM نتایج خوبی را نشان داده است، اما حتی در آنجا نیز به علت وجود خاکهای سنگین یا مشکل باز کاشت در باغ هایی که قبلاً زیر کشت این پایه بوده اند، کاربرد این پایه باید با احتیاط صورت گیرد(۲۳۱). در نیوزیلند و آمریکا پایه 106.MM با میان پایه 9.M برای امکان ترکیب پاکوتاهی و مقاومت به شته مومی سیب مورد بررسی قرار گرفت (۶۱، ۱۲۳). پایه MM.106 ظاهرا به ویروس لکه حلقوی گوجه فرنگی نیز حساس است (۲۰۰۵). در کشورهایی که هدف ایجاد باغهای متراکم بر روی پایه های پاکوتاه بود، هنگام معرفی پایه های MMزیاد از این پایه ها استقبال نشد، زیرا همه این پایه نسبتاً پررشد بودند. این مسأله با وجود مزایای زیاد پایه 106.MM در مورد این پایه نیز وجود دارد. 106.MM یک پایه مناسب است، اما نسبتاً پر رشد بوده و برای خاکهایی با زهکش کم مناسب نمی باشد. در مناطقی که تمایل به استفاده از کاشت متراکم درختان سیب رو به افزایش است، استفاده از این پایه رو به کاهش می باشد.
مجموعه اوتاوا سیب
دو مجموعه اوتاوا وجود دارد که شامل دانهال های دورگ اوتاوا (OH) و مجموعه هم گروه اوتاوا (O) می باشد. در مورد مجموعه اول اطلاعات کمی در دست می باشد اما گزارش شده است که تمام آنها بسیار پر رشد هستند (۶۰). لذا تمایل کمی برای استفاده از آنها در میوه کاری نوین وجود دارد. دومین مجموعه شامل ۱۴ نوع پایه مقاوم (1.O تا 14.O) می باشد که در ایستگاه تحقیقاتی او تاوای کانادا گزینش شدند. ضعف درختان یا عدم سازگاری پابه های O.5،O.6 ،O.9، O10،O.13 موجب کنار گذاشت این پایه ها از این مجموعه شد. پایه های O.1، O.2،O.4،O.7، O.11، O.12، و O.14 ررشدتر از پایه 106. MM بودند . پایه O.11 نیز پررشدتر از پایه های MM104 و MM109 بود . (81)
وضعیت پایه ( 7.O.8 (Malus baccalaxM مشابه 106.MM بود، اما مقاومت بیشتری نسبت به تنشهای محیطی داشت (۶۰). لذا به استثنای پایه 8.O سایر پایه هایی که در این قسمت ذکر شدند کمتر مورد توجه قرار گرفتند. هر چند این مساله در مورد پایه O.3 که معروف ترین گزینش این مجموعه است صادق نمی باشد.
:O.3سیب
پایه اوتاوای ۳ با 3.O توسط دی. اس. بلیر (1D.S. Blair) و اس. اچ. نلسون (S.H. Nelson) از تلاقی ارقام روبین و 9.M به دست آمد. این پایه در سال ۱۹۵۶ گزینش شد و در طی سالهای ۱۹۶۷ تا ۱۹۷۳ به طور گسترده در کانادا مورد آزمایش قرار گرفت و در سال ۱۹۷۴ معرفی گردید(۵). 3.O دارای رشدی نسبتاً کمتر از پایه 26.M است و بهتر به سرمای زمستانه کانادا سازگار می باشد، زیرا از مقاومت زمستانه بالایی برخوردار است. با این حال آزمایش های انجماد در کانادا نشان داده اند که پایه 26.M دارای مقاومت بیشتری نسبت به پایه 3.O است (۱۴۷)، اما عکس این نتیجه در آزمایش های دیگری که در همین کشور انجام شده مشاهده گردیده است (۱۴۹). این پایه از نظر گیاه شناسی نیز تشریح و نتایج آن منتشر شده است (۱۶۲). در هلند مشاهده شد که پایه 3.O از نظر تأثیر بر رشد، باردهی و اندازه میوه های رقم گلدن دلیشز بسیار شبیه پایه 26.M است. در بعضی مناطق رنگ میوه بر روی پایه 3.O بهتر از پایه های 26.M یا 9.M بود (۲۱۳). در آزمایشی که اخیراً در هلند با استفاده از ارقام جوناگلد و ککس اورنج پپین صورت گرفت، پایه 3.O از نظر رشدی مشابه پایه 9.M (در خاکهای رسی پس از باز کاشت) یا کمی پر رشد تر از آن می باشد (در خاک های شنی پس از ضد عفونی خاک). اما در مقایسه با پایه 26.M، رقم ککس ارنج پپین دارای رشد بیشتری روی این پایه در مقایسه با پایه 3.O بود. تأثیر پایه 3.O بر قابلیت باردهی پیوندک کمتر از پایه 9.M بود، اما قابل قیاس یا کمی بهتر از پایه 26.M بود. بنابراین با توجه به نوع رقم پیوندی پایه 3.O از نظر رشدی حدواسط پایه های 9.M و 26.M می باشد. این مسأله توسط سایر آزمایش های نیز تأیید شده است. در بلژیک پایه 3.O از نظر تأثیر بر رشد و باردهی رقم پیوندی مشابه پایه 9.M بود (۱۷۹، ۲۰۵)، اما طی آزمایش دیگری که در آمریکا صورت گرفت پایه 3.O از نظر تأثیر رشدی بر رقم پیوندی حدواسط پایه های 9.M و 26.M بود (۲۰، ۱۹). طی یک آزمایش انجام شده در آمریکا به طور متوسط پایه 3.O از نظر تأثیر بر رشد و باردهی پیوندک مشابه پایه M.9EMLA بود (۱۲). در آزمایش دیگری که روی رقم پیوندی گالا صورت گرفت تأثیر این پایه بر رشد و باردهی رقم گالا حدواسط پایه های M.9EMLA و M.26EMLA بود (۲۱). پایه 3.O به پوسیدگی طوقه مقاوم است، اما به بیماری های آتشک و سفیدک پودری و شته مومی سیب حساس است. توصیه می شود که از ارقام پیوندی عاری از ویروس برای کوپیوند با این پایه استفاده شود، زیرا پایه 3.O ممکن است از ویروسی که عامل بیماری زوال خطی قهوه ای (Brown-line decline) است دچار آسیب دیدگی شود. طی آزمایشی که در استرالیا صورت گرفت مشاهده شد که وجود ویروس ساقه شیاری ( Stem grooving) در رقم پیوندی روی پایه 3.O موجب اجرای آسیبهای جدی به درخت می گردد (۸۹). تکثیر پایه 3.O از طریق خوابانیدن، قلمه چوب نرم یا قلمه ریشه امکان پذیر است. در هلند استفاده از قیم برای درختان روی پایه 3.O ضروری می باشد. در مجموع ظاهراً پایه 3.O پایه ای مناسب برای مناطقی با زمستانهای سرد است و میزان رشد آن نزدیک به پایه 9.M است و با توجه به منطقه و رقم پیوندی تا حدودی شبیه 26.M نیز می شود.
مجموعهP سیب
از آن جایی که مقاومت زمستانه مجموعه های مالینگ و مالینگ مرتون برای شرق اروپا کافی نبود، در سال ۱۹۵۴ یک برنامه اصلاحی در مؤسسه تحقیقات میوه کاری اسکیرنیوایس (Skierniewice) لهستان آغاز شد. از یک مجموعه تلاقی با پایه های آنتانوو کا، 4.M و 9.M به عنوان والد، اولین پایه های P ایجاد شدند. علاوه بر مقاومت، قابلیت تولید افکنه (Stooling ability) ، باردهی و مقاومت به پوسیدگی طوقه از اهداف این برنامه انجام شده در لهستان بود. در طی اولین تلاش های صورت گرفته در این زمینه پایه های مناسب پاکوتاه PII, PI و PXXII و پر رشد PXVIII بدست آمد. سپس شماره های لاتین با شماره های انگلیسی جایگزین شد. قابلیت ریشه دهی برای 1.P مطلوب و برای سه پایه دیگر متوسط بود. تمام پایه های P نسبت به پوسیدگی طوقه نسبتاً حساس می باشد. به استثنای پایه 18.P تأثیر این پایه ها بر قابلیت باردهی رقم پیوندی بیش از 9.M بوده است (۲۳۶). برای پایه 2.P مقاومت زمستانه توسط آزمایش انجماد در کانادا تأیید شده بود. 2. P دارای حداقل دمای حیات 6/13- سپس پایه 16 .P به لیست این، پایه ها افزوده شد. 16.P یک پایه پاکوتاه است که به خوبی تکثیر می شود، اما مقاومت زمستانه آن برای شرایط بسیار سرد کافی نبود (۲۳۸). این فعالیت اصلاحی در اسکیرنیوایس ادامه یافت و طیفی از گزینش های جدید در سال ۱۹۸۹ بوجود آمد. گاهی این پایه ها فقط با شماره مشخص می شوند و بعضی موارد با حروف P نشان داده می شوند. در این جا از حرف P به همراه یک شماره بدون در نظر گرفتن زمان انتخاب پایه استفاده می شود (۲۴۱). پایه 11.P یک پایه بسیار پا کوتاه، 59.P.60, P و 81.P پاکوتاه، 47.P و 92.P نیمه پاکوتاه بودند. 31.P و 51P. تا P.55 پر رشد تر از پایه 26.M و نزدیک به پایه 106.MM بود. گزینش 60.P پر طرفدار ترین پایه بین مجموعه بود که رشد آن مشابه 9.M تخمین زده شده بود و از قابلیت استقرار خوب و افزایش خوب عملکردر قم پیوندی برخوردار است (۲۴۱). در حال حاضر نیز بر اهمیت پایه 60.P تأیید شده است. پایه های پاکوتاه 46،59 و ۹۲ تاثیر یکسانی بر عملکرد محصول دارند، اما پایه P.92 میوه های کوچک تری تولید می کند (۸۸). در مطالب بعدی به جزئیات بعضی از پایه های این مجموعه اشاره می شود.
P.1
(M.4×Antanovka) P.1 ابتدا به عنوان پایه پاکوتاه درجه بندی شد. این پایه به سرمای زمستان نسبتاً مقاوم است و حساسیت متوسطی به پوسیدگی طوقه دارد. ریشه دهی این پایه در بستر افکنه رضایت بخش بود (۲۳۸، ۲۳۶). نتایج آزمایشهای انجام شده در لهستان نشان دادند که رشد پایه P.1 نزدیک به 26.M یا مشابه 106.MM است (۴۳)، بنابر این P.1 یک پایه پاکوتاه نیست. در آزمایش های صورت گرفته در هلند نیز پایه P.1 رشدی مشابه 26.M داشت (جیمز گریو ( James Grieve)) یا حتی پر رشدتر از آن بود (گلدن دلیشز). تأثیر این پایه بر باردهی رقم پیوندی قابل مقایسه یا کم تر از 20.M بود که بستگی به نوع رقم پیوندی داشت. در این آزمایش پایه P.1 دارای تعدادی خالجوش بر روی ساقه پایه بود و این میزان حتی از خالجوش های پایه 26.M نیز بیش تر بود. رقم گلدن دلیشز روی پایه1. P دارای ۵/۲ خالجوش به ازای هر درخت بود که این میزان در مورد پایه 26.M برابر 8/1 بود. لذا 1.P برای کشت متراکم سیب مناسب نبود (۲۱۲). در هلند نیز مشاهده شد که پایه 1.P خالجوش بیش تری در مقایسه با 26.M تولید می کند (۲۳۹). در ایالت اوهایو مشخص شد که پایه 1.P در پیوند با سه رقم پیوندی پر شد تر از پایه 26.M است، هرچند این میزان از لحاظ آماری معنی دار نبود. در آن منطقه این پایه در گروهی که پایه 7.M قرار دارد در نظر گرفته شده است (۶۲،۵۸). در شمال غرب اقیانوس آرام رشد پایه 1.P مشابه یا بیش تر از 7.M بود و قابلیت باردهی آن کم بود (۱۹). طی آزمایش صورت گرفته بر روی رقم گالا پایه 1.P موجب رشد بیش تر و باردهی کم تر این رقم در مقایسه با پایه M.26 EMLA شد و اندازه میوه نیز کاهش یافت (۲۱). لذا جای تعجب دارد که چطور در آزمایش صورت گرفته در ایتالیا، پایه 1.P کم رشدتر از پایه 9.M بود. پاجوش دهی نم یتواند دلیل ضعف رشد این پایه باشد، زیرا فقط4/0 خالجوش به ازای هر درخت وجود داشت( ۱۵۴). در نروژ درختان روی پایه 1.P به طور واضحی دیر به بار نشستند (۲۳۴). به دلیل مقاومت متوسط پایه 1.P این پایه فقط برای مناطقی با زمستانهای ملایم توصیه می شود (۴۳). پایه 1.P تا حدودی حساس به پوسیدگی طوقه است (۱۸۰). لذا به استثنای چند منطقه، پایه 1.P برای کشت نوین سیب بسیار پر رشد می باشد و به علت قابلیت باردهی و احتمال خالجوش دهی مزایای زیادی ندارد.
سیبP.2
P.2 (2.M.9×Antanovka) به عنوان یک پایه پاکوتاه بسیار مقاوم به سرمای زمستان با قابلیت باردهی خوب در سال ۱۹۷۴ مطرح شد. همان طور که قبلاً ذکر شد مقاومت پایه P.2 در آزمایش های انجماد صورت گرفته در کانادا تأیید گردیده است (۱۴۹). پایه 2.P حساسیت متوسط به پوسیدگی طوقه دارد و تقریباً به خوبی در بستر افکنه تکثیر می گردد (۲۳۶). سایر تحقیقات نشان داده اند که پایه P.2 به طور منطقی مقاوم به پوسیدگی طوقه است (۱۶،۱۸۰). سپس مشخص شد که قابلیت ریشه دهی این پایه مشابه 9.M است (۲۳۸). در پایه 2.P فقط تعداد کمی خالجوش مشاهده شد (۴۲). با وجود این که نهال های جوان حاصل از کوپیوند روی پایه P.2 مقاوم تر از رقام مشابه بر روی پایه 9.M بودند (۴۲)، اما عدم آسیب دیدگی درختان بالغ سه رقم سیب روی پایه P.2 پس از یک زمستان سخت فقط به میزان جزئی بهتر از پایه 9.M بود و این پایه از رشد بیش تری در مقایسه با 9.M برخوردار بود (۴۳). احتمالا از پایه های عاری از ویروس 9.M در آزمایش های انجام شده در آمریکا استفاده نشده است، زیرا پایه 2.P دارای رشد مشابه با بر رشد تر از پایه عاری از ویروس 9.M بوده و تأثیر مشابهی بر باردهی رقم پیوندی داشت (۶۲ ۵۸). در شمال غرب اقیانوس آرام طی مطالعه روی ارقام گلدن دلیشز و گرانی اسمیت مشاهده شد که پایه P.2 به طور معنی داری کم تر از پایه M.9EMLA رشد کرد و دارای تأثیر مشابه بر باردهی رقم پیوندی بود (۲۰). در این منطقه پایه های 2.P و 9.M برای کاشت متراکم مناسب بودند، اما قابلیت پاکوتاهی آنها فقط در خاک های بکر با ضدعفونی شده وجود داشت (۱۹). جدول ۲ نشان می دهد که در یک آزمایش صورت گرفته در هلند نیز پایه 2.P از بسیاری لحاظ شبیه پایه 9.M بود. در این آزمایش از پایه های عاری از ویروس استفاده شده بود. به طور خلاصه، پایه 2.P ظاهراً بسیار شبیه پایه 9.M است، لذا در مناطقی که معمولاً زمستانهای سختی دارند به جای پایه 9.M مورد استفاده قرار می گیرد.
P.16 سیب
16.P (11.Longfield × M) که به عنوان پایه لیزی (Lizzy) معروف است (۵) در سال ۱۹۸۸ به عنوان یک پایه پا کوتاه که به راحتی تکثیر می شد معرفی گردید. قابلیت باردهی این پایه خوب است. پایه 16.P به عنوان یک پایه نیمه مقاوم به سرمای زمستان طبقه بندی شده است و لذا فقط برای مناطقی با زمستان های ملایم مناسب می باشد (238،43) عدم استفاده از پایه 16.P در مناطقی با زمستانهای سخت مغایر با نتایج تحقیقی است که اخیراً در لهستان صورت گرفته است و نشان داده که 16.P یک پایه مقاوم است (۷۷). در هلند رشد ارقام پیوندی روی پایه 16 .P حد واسط 27.M و 9.M شد، اما میزان رشد پیوندک روی این پایه 9.M نزدیکتر بود و به استثنای پاجوش دهی از و ضعیت مناسب تری نسبت به 9.M برخوردار است و برای شرایطی که پایه 9.M ممکن است بسیار پر رشد باشد مناسب می باشد (۲۱۲). در دانمارک نیز پایه 16 .P حد واسط 27.M و 9.M رشد کرد و 16.P تأثیر بهتری بر باردهی رقم پیوندی داشت (۳۴). در مقابل طی آزمایشهای صورت گرفته در هلند، ایالت واشنگتن 16 .P تا حدودی کم رشد تر از 22.P بود (۲۰). در ایالات متحده آمریکا پایه P.16 از نظر رشدی مشابه M.27 در نظر گرفته شد. همچنین مشاهده شد که پایه 16.M پاجوش تولید می کند(19،62) در آزمایشی که اخیرا در هلند صورت گرفت پایه 16 .P در مقایسه با 9.M و 27.M از نظر رشدی شباهت بیشتری به پایه M.9 داشت (جدول ۲) و پاجوشی تولید نکرد. یکی از ویژگیهای بارز این پایه ضخامت قسمت پایینی ساقه است تحقیق اخیر نشان داد که رشد پایه P.16 حد واسط تعدادی از زیر همگروه های M.9 قرار دارد، اما از قابلیت باردهی کم تری نسبت به آنها برخوردار است. در این آزمایش مشاهده شد که پایه P.16 تعداد خالجوش تولید می کند . (1/2به ازاری هر درخت ) اما پا جوش نمی دهد (۱۵۴). درختان روی پایه P.16 نیاز به قیم دارند و این پایه حساسیت کمی به پوسیدگی طوقه دارد(180) در مجموع پایه P.16 ظاهرا برای شرایط پررشد ممکن است که M.9 رشد بسیار زیادی داشته باشد مناسب می باشد. اما استفاده از 16 .P باید در مقابل پایه هایی از قيل 56. Fl زیرهمگروه پایه 9.M میان پایه کوتاه سامر رد روی پایه M.9 یا کوپیوند بلند T.337 روی M.9 مورد ارزیابی قرار گیرد.
P.14 و P.18 سیب
اطلاعات کمی در مورد پایه 14 .P وجود دارد. رشد این پایه مشابه یا تا حدودی بیش تر از M26 است. تاثیر این پایه بر باردهی پیوندک مشابه 26.M است (۴۳). در مجارستان پایه 14 .P کمی پررشدتر از 106.MM بود، اما تأثیر مثابهی بر باردهی رقم P.18 یک پایه پر رشد است که از سال ۱۹۷۴ معرفی شد. در آن زمان تأثیر این پایه بر میزان عملکرد رقم پیوندی کم بود و قابلیت ریشه دهی آن متوسط بود، زیرا به پوسیدگی طوقه حساس بود (۲۳۶). در گزارشات ارائه شده از لهستان عنوان شد که 18 .P از نظر رشدی مشابه به دانهال آنتانووکا است، اما تأثیر خوبی بر عملکرد رقم پیوندی دارد (۴۳). در ایالات متحده آمریکا رشد پایه 18 .P و تأثیر آن بر عملکرد پیوندک مشابه آن دانهال است (20،4). با توجه به این نتایج علاقه کمی به استفاده از این پایه ها و جود دارد.
:P22 سیب
- M.9x Antonovka) P) از اولین پایه های مجموعه P بود و به عنوان یک پایه پاکوتاه، بسیار مقاوم با عملکرد بالا مطرح گردید. حساسیت این پایه به پوسیدگی طوقه متوسط بوده و قادر به ریشه دهی در بستر افکنه می باشد (۲۳۶، ۲۳۸). حساسیت نسبتاً کم این پایه به پوسیدگی طوقه (۱۸۰، ۱۶) و مقاومت خوب زمستانه آن نیز بعداً مشخص شد (۷۷، ۴۲). پایه 22.P به شته مومی سیب بسیار حساس است (۵). رشد پایه 22 P. تا حدودی کمتر از 16.P است و تأثیر نسبتاً بهتری بر بار دهی پیوندک دارد (۴۳). هر چند این پایه از نظر رشدی نزدیک به پایه 27.M است، اما در پیوند با رقم گلدن دلیشز این پایه به طور معنی داری پر رشدتر از 27.M بوده و اندازه میوه های آن درشت تر است (۲۱۲). تحقیق دیگری که در هلند صورت گرفت نشان داد که رقم پیوندی جوناگلد روی پایه 22.P دارای رشد مشابه 27.M بود و در مورد رقم ککس ارنج پیپن این پایه از رشد بیشتری برخوردار بود، اما اندازه میوه روی پایه 22.P درشت تر بود (جدول ۲). در بعضی آزمایش های صورت گرفته در ایالات محله امریکا نیز مشاهده شد که که پایه 22.P تا حدودی پر رشد تر از 16 .P بود (۱۹، ۲۰)، هر چند از نظر آماری معنی دار نبود، اما در سایر آزمایش های از جمله تحقیقات صورت گرفته در اروپا نتایج مشابهی به دست آمد(58) این پایه در نروژ قوی تر بود و در مقایسه با 9.M موجب رشد بیشتر می شد (۲۳۵)، اما ابتلا به ویروس در مورد این پایه یا زیر همگروه 9.M پذیرفته نشده بود. در مجارستان پایه P.22 از رشد کمتری نسبت به چند زیرهمگروه 9.M برخوردار بود و از این لحاظ شبیه پایه 27.M بود (۸۱).
در اروپا و ایالات متحده آمریکا تعداد درختان جوانی که روی پایه P.22 از بین بروند، بالا است (۵۸، ۶۲). در هلند این مسأله در اثر حساسیت بالای ریشه های 22.P به خشکی عنوان شده است. اما تجربه نشان داده است در صورتی که درختان به سرعت و دقیق از خزانه با باغ منتقل شوند می توان جلوی این مشکلات را گرفت. ابیاری قطره ای یکی دیگر از احتیاجات پایه 22.P است. از آنجایی که P.22 در مقایسه با 27.M دارای جنبه های مثبتی است (اندازه بهتر میوه، مقاومت زمستانه بیشتر، رشد نسبتاً بیشتر) در سالهای اخیر تقاضا برای این پایه در هلند افزایش یافته و خزانه داران قادر به تأمین نیاز بازار نمی باشند. لذا در لهستان از گیاهان تکثیر شده در لوله آزمایش استفاده شد، اما این پایه با پایه هایی که از روش های رایج تکثیر شده بودند تفاوت داشتند. این پایه ها عادت رشدی گسترده، برگهای کوچک تر، قابلیت ریشه دهی بیشتر و تولید بیشتر در بستر افکنه داشت، اما پایه های رایج 22.Pراست قامت و برگ درشت بوده و دارای ریشه های کمتر و افکنه کمتر به ازای هر متر مربع بستر افکنه می باشد (۲۱۴). از آنجایی که نونهالی گیاهان به وجود آمده در لوله آزمایش ممکن است موجب خالجوش دهی و پاجوش دهی بیشتر شود، پایه های نونهال و بالغ P.22 در لوله آزمایش در ویلهلمینادراپ مورد مقایسه قرار گرفتند. خوشبختانه تا مرحله شش برگی، درختان ارقام الستار و ککس ارنج پپین که روی دو نوع پایه 22. P کوپیوند شده بودند، تفاوت زیادی با یکدیگر در باغ نداشتند. لذا شاید بتوان گیاهان ایجاد شده در لوله آزمایش را با اطمینان مورد استفاده قرار داد. این مسأله یک فرصت خوب محسوب می شود، زیرا گیاهان مادری پایه 22.P که از ریز ازدیادی به وجود آمده اند، در مقایسه با پایه های حاصله از بستر افکنه، پایه های بسیار بهتری را در مرحله تکثیر تشکیل می دهند (۴۶). آزمایش های دیگر در هلند نشان داد که درختان روی پایه 22.P مانند پایه 27.M باید به نحوی کاشته شوند که محل پیوند آنها نزدیک سطح خاک (حداکثر ۱۰ سانتی متر) باشد و برای دوام درختان باید از باردهی بسیار زیاد آنها در سالهای اول جلوگیری به عمل آید. آزمایش های صورت گرفته در بلژیک به دلیل باردهی بیش از حد درختان روی پایه 22 .P (کاهش اندازه و رنگ میوه و افزایش سال آوری) مثبت ارزیابی نشده است. لذا در اینجا نیز توصیه می شود درختان روی پایه 22.P مانند درختان روی 27.M نیاز به مدیریت دقیق تری (کاشت عمیق، هرس تحریک کننده، تنک مناسب و تأمین آب کافی) دارند. در مجموع این پایه فقط برای مناطقی که رشد درختان زیاد می باشد (خاکهای مناسب و ارقام پر رشد) مناسب می باشد. درختان روی پایه 22.P نیازمند قیم هستند.
سایر پایه های مجموعه Pسیب
در سال ۱۹۸۹ پایه های بیشتری از این مجموعه وجود داشت. 60.A2×B.9) P) به عنوان بهترین پایه این مجموعه در نظر گرفته شد. زیرا از رشد کمتر، تاثیر بیشتر بر افزایش عملکرد رقم پیوندی و مقاومت یکسان با پایه 26.M برخوردار بود. حساسیت این پایه به بیماری های لکه سیاه و سفیدک پودری کم بود و به بیماری پوسیدگی طوقه متوسط بود . پایه P.60 دارای تعدا زیادی خالجوش بود که به وضوح بیشتر از پایه M.26 بود و این مسأله یکی از معایب این پایه محسوب می شود . ار آنجایی که پایه P.60 دارای ریشه های ترد و شکننده می باشد درختان روی این پایه نیاز به قیم دارند (241،239،88،5) پایه P.60 در بین پایه های پا کوتاه این مجموعه از بیشترین مقاومت زمستانه برخوردار بود (77) و این مسأله دلیل توجه باغداران لهستانی به این پایه بوده است طی آزماییشی که در هلند صورت گرفت چهار نوع از پایه های مجموعه P مورد مقایسه قرار گرفتتند و شماره های 59، 81 و 92 این مجموعه از لحاظ رشدی حد واسط M.27 و M.9 . اما پایه P.6 موجب رشد بیشتر ارقام پیوندی در مقایسه با پایه M.9 گردید . با این حال پایه های P.59 ، P.92 و P.60 پاجوش و خالجوش های بسیارزیادی تولید می کردند. احتمالا پایه هایی
که کمتر نونهال هستند، کاربرد بیشتری دارند. در حال حاضر از بین پایه های متفرقه این مجموعه فقط پایه P.81ب ه عنوان یک پایه مناسب مطرح می باشد. این پایه به دلیل شباهتی که به 27.M دارد
می تواند جایگزین آن شود و ممکن است به علت محل پیدایش آن، از مفاومت بیشتری نسبت به با به 27.M برخوردار باشد.
مجموعه پیلنیتزر ساپورتر (Pillnitzer Supporter) سیب
در سال ۱۹۱۱ در درسدن پیلنیتز (Dresden-Pillnitz) آلمان گزینش پایه ها توسط اشنایدر (O. Schindler) آغاز شد و سپس توسط سایر محققین اصلاح دنبال گردید. در نتیجه این فعالیت ها مجموعه PiR ایجاد گردید. PiR مخفف pillinitzer Reihe می باشد. یکی از گزینش های مورد توجه این مجموعه PiR80 بود که بعداً تحت عنوان Pi80 نامگذاری شد. در ابتدا میزان رشد این پایه که حاصل از تلاقی پایه 9.M و 4.M بود حدواسط 9.M و 26.M تخمین زده شده بود (۶۴). از بین پایه های Pi80 یک گزینش خوب ریشه ده توسط پروفسور ام. فیشر (4M. Fischer) انتخاب و پیلنیتزر ساپورتر ۴ نامیده شد. تأثیر این پایه بر رشد پیوندک با توجه به نوع رقم پیوندی ممکن است کمتر یا مشابه پایه 26.M باشد، اما تأثیر آن بر عملکرد رقم پیوندی بیشتر از 26.M است. ساپورتر ۴ موجب زود باردهی و باردهی زیاد پیوندک می شود (۶۷، ۶۸). قابلیت بار دهی زیاد این پایه در سایر نقاط آلمان نیز تأیید شده بود (۱۳۱)، اما در آزمایش دیگری که در منطقه بودنسی (Bodensee) آلمان صورت گرفت، رشد این پایه شبیه 26.M بود، اما موجب باردهی کمتر در پیوندک می شد (۱۵۹). ساپور تر۴ را می توان با موفقیت از طریق خوابانیدن تکثیر کرد و این پایه از این نظر تا حدودی راحت تر از 26.M تکثیر می شود. پایه ساپورتر ۴ پایه ای مقاوم، نسبتاً حساس به سفیدک و حساس به بیماری آتشک است. پاجوش دهی در این پایه به ندرت صورت می گیرد. در طی یک آزمایش که در هلند با
با استفاده از چهار رقم پیوندی صورت گرفت، میزان رشد این پایه بیشتر از 9 .M و تأثیر آن بر افزایش عملکرد پیوندک کمتر از 9.M بود، اما این مسأله در مقایسه با پایه 26.M نیز مشاهده گردید. به دلیل وجود احتمال تاثیر کمتر پایه ساپورتر ۴ در مقایسه با 26.M بر افزایش عملکرد پیوندک (۱۵۹)، معلوم نیست که این پایه به عنوان بهترین پایه در طبقه رشدی خود باقی بماند.
اصلاح این پایه در پیلنیتز به منظور تولید پایه های پاکوتاه با قابلیت استقرار مناسب بوده و موجب زودبار دهی با عملکرد بالا، مقاوم به بیماری های لکه سیاه، سفیدک و شته مومی سیب صورت گرفت. در نتیجه این فعالیت مجموعه Pi-AU(AUF Apfr Unterlarge = Apple Rootstock) eas به وجود آمد
از بین پایه های این مجموعه پایه های 33-Pi-AU7 ، 9-16و 82-9 به دلیل میزان رشد و تأثیر پاکوتاه کنندگی مشابه M.9 یا مقداری کمتر از آن گزینش گردیدند. اما در حال حاضر پایه های دیگر نیز در حال بررسی بیشتر برای معرفی به باغداران می باشند. پایه های 33-Pi-AU7 ، 9-16و 82-9 اخیراً به ترتیب پیلنیتز ساپور تر1، پیلنیتز ساپورتر ۲ و پیلنیتز ساپورتر ۳ نامیده شده اند.
Malus baccata himalaica می باشد ، Malus baccata himalaica یا M.9 ساپورتر1
احتمالا حاصل تلاقی M.pumila با Mbaccata می باشد.
ساپورتر ۲ و ۳ نیز در اثر تلاقی 9.M با Malus micromailus به وجود آمده اند. رشد ساپورتر ۱ و ۳ تا حدودی کمتر از 9.M است و رشد ساپورتر ۲ شبیه 9.M می باشد. تأثیر تمامی این پایه ها بر عملکرد پیوندک بیشتر از پایه 9.M است. تکثیر این پایه ها از طریق خوابانیدن می تواند به خوبی پایه 9.M صورت گیرد. تکثیر از طریق قلمه تابستانه نیز امکان پذیر بوده و نتایج بهتری را در بر دارد. این پایه ها به بیماری لکه سیاه مقاوم هستند، اما تا حدودی به سفیدک پودری حساس هستند. مقاومت زمستانه این پایه ها برای آلمان مناسب است. با این حال سایورتر ۱ برای مناطقی با زمستان های سرد توصیه نمی شود. این سه پایه با طیفی وسیعی از ارقام مختلف سازگار هستند و موجب باردهی خوب ارقام پیوندی می شوند (۶۳، ۶۴، ۶۶، ۶۷، ۶۸، ۶۹). در خارج از آلمان آزمایش های کمی روی این پایه ها صورت گرفته است و لذا نیاز به تحقیق در زمینه عکس العمل این پایه ها در شرایط محیطی مختلف و با سایر ارقام پیوندی می باشد. تحقیقات در مورد این پایه ها در مناطق مختلف رو به توسعه است و لذا به زودی اطلاعات بیشتری در مورد این پایه ها به دست خواهد آمد.
مجموعه V سیب
این مجموعه از پایه ها در ایستگاه وینلند مؤسسه تحقیقات باغبانی اونتاریوی کانادا به دست آمد. پایه های وینلند (V) از گرده افشانی طبیعی سیب کرب (Crab) توسط آ. هاتکینسون (A. Hutchinson) به دست آمد. احتمالاً 9.M والد دیگر این مجموعه است، زیرا 9.M تنها رقمی بود که در کرت های محصور دانشگاه مک جیل ( MvGiLL) مونترال که محل جمع آوریبذرهای این مجموعه وجود داشت . بذرهای این مجموعه در چندین مرحله در سال ۱۹۵۹ جمع آوری و در سال ۱۹۶۰ کشت و نهال های حاصل با عنوان 605.V نامگذاری شد. از بین صدها نهال به دست آمده هفت نهال گزینش (1-605.V تا 7-605.V) و سپس تحت عنوان 1.V تا V.7 ثبت شدند. در سال ۱۹۷۹ پایه V.1، V.2، V.3، V.4 و V.7 در ایالت اورگون آمریکا مورد عرضه قرار گرفتند. اما پایه های 5.V و 6.V به کار گرفته نشدند. در طی آزمایشی که در ایالت واشیگتن صورت گرفت مشخص شد که پایه 3.V پاکوتاه ترین پایه این مجموعه بود و از نظر رشدی حدواسط پایه های M.27EMLA و M.9EMLA بود. پایه 1.V مشابه پایه M.9EMLA بود. پایه های V.5 و 7.V از نظر رشدی مشابه M.26 EMI.Aبوده و V.4 حتی از M.7 نیز پررشدتر بود (۲۰). طی دو آزمایش که در در سال ۱۹۸۶ در -
آمریکا صورت گرفت مشاهده شد که پایه های 1.V و 3.V پاکوتاه هستند. پایه 1.V با توجه به رقم پیوندی از نظر رشدی مشابه پایه 9.M یا ۲۰ درصد کمتر از آن بود. پایه 3.V از نظر رشدی حد واسط پایه های 27.M و 9.M بود. پایه های V.2، V.4و V.7 پر رشدتر از پایه 26.M بودند (۵۰). نتایج اخیر از آزمایشی که طی هشت سال در اوهایو با استفاده از سه رقم پیوندی صورت گرفت نشان داد که پایه های 1.V و 3.V از نظر تأثیر بر رشد و باردهی پیوندک شبیه پایه 9.M می باشند. پایه 2.V از این لحاظ شبیه 26.M است، اما در مقابل بیماری آتشک مقاومت بهتری دارد. خصوصیات ظاهری پایه های 4.V و 7.V شبیه پایه 7.M است. به استثنای موردی که در رابطه با مقاومت بهتر پایه 2.V نسبت به 26.M ذکر شد. هیچ یک از پایه های این مجموعه بهتر از پایه های استاندارد مالینگ نیستند (۶۲). همان طور که در شمال غرب اروپا نیز مشاهده شد، به پایه هایی با رشد مشابه پایه 26.M یا بیشتر از آن توجه کمی می شود و لذا در آزمایشی که در هلند در سال ۱۹۹۱ انجام شد فقط پایه 1.V و 3.V مورد ارزیابی قرار گرفتند (جدول ۱). قابلیت پاکوتاهی پایه های 1.V و 3.V به ویژه پایه 3.V تأیید شده است. پایه 1.V در پیوند با رقم الستار به وضوح از رشد بیشتری نسبت به 9.M برخوردار بود. تأثیر پایه های 1.V و 3.V بر باردهی پیوندک مشابه 9.M بود. پایه 3.V نیز موجب بهبود اندازه میوه در رقم کووین ککس (Queen Cox) گردید. لذا هر دو پایه 1 .V.3 V به ویژه پایه V.3 نیاز به بررسی بیشتر دارند، زیرا بر اساس شواهد به دست آمده در آمریکای شمالی ممکن است این پایه ها به سرمای زمستان مقاوم و حساسیت کمی به بیماری آتشک داشته باشند (۵۰). پایه 3.V تنها پایه ای است که اثری از پاجوش دهی در آن مشاهده نشده است، اما سایر پایه های این مجموعه به میزان کم یا زیاد پاجوش تولید می کنند
مجموعه واینستی ( Voinesti) سیب
طی فعالیتی که در زمینه اصلاح پایه های سیب در مؤسسه واینستی رومانی با استفاده از پایه هایM.4 و M.9 و دانهال محلی کریتسک (Cretesc) صورت گرفت دو پایه به نام های واینستی۱ (M.4×Cretesc) و واینستی2 (M.9xCretesc) به دست آمد . هر دوی این پایه ها تا حدودی نسبت به پایه 9.M موجب رشد بیشتر پیوندک با شده، اما تأثیر بهتری بر باردهی دارند. و اینستی ۲ به خوبی از طریق خوابانیدن تکثیر می شود. اظهار شده است کهپایه واینستی ۲ نسبت به پایه 9.M از قابلیت استقرار
مقاومت به خشکی و یخبندان بسیار مناسب تری برخوردار است. این پایه پاجوش تولید نمی کند (۱۲۷، ۱۷۵). در حال حاضر هر دوی این پایه ها در هلند در حال ارزیابی می باشند جدول 3 نشان می دهد برخلاف نتایج بدست امده در رومانی، این پایه واینستی 1 بسیار پر رشدتر از 9.M است و تأثیر کمی بر بهبود بار دهی پیوندک دارد. لذا تمایلی برای استفاده از آن وجود ندارد. ظاهراً پایهواینستی ۲ بسیار شبیه 27.M و 22.P است و ممکن است بتوان در شرایطی که به چنین پایه هایی نیاز می باشد و اینستی ۲ استفاده کرد.
سایر پایه ها سیب
پایه های دیگری در سایر نقاط جهان وجود دارند، اما معمولا پایه های پر رشدی هستند که فقط از نظر مبدأشان حائز اهمیت هستند. از نورسن اسپای در نیوزیلند استفاده می شده است زیرا این پایه مقاوم به شته مومی سیب بوده و هنوز از آن گاهی اوقات استفاده می شود. این پایه کنار گذاشته شده است زیرا یکنواخت (uniform) نبوده و برای ارقام ضعیف در خاک های فقیر از رشد کافی برخوردار نبوده است. علاوه براین تا حدودی نیز از پایه های دیگری به نام ایواریز دابل (Ivory,s Double) و لارجز استوک (Larges Stock) تا زمان معرفیپایه های مالینگ در نیوزلند استفاده می شد . در سال های اخیر پایه هایی در نیوزیلند توسعه یافته اند که برای خاکهای فقیر آلوده به قارچ mylostereum sacrata 4 مناسب بوده و یکی از آن ها آتوا (Aotea) نام دارد که تا حدی از آن استفاده شده است است (۲۳۳). در گذشته مالینگ کراب C یک پایه همگروه پر رشدبود که به سختی تکثیر می شد .(72،179)و کنار گذاشته شد. . OAR1 یا پایه سیب اورگون پایه ای است که پایه از نظر رشدی مشابه پایه M.7 می باشد اما تمایل کم تری به پاجوش دهی دارد. پایه OAR1 مانند 7.M در
ایالت اوهایو به خوبی در مقابل بیماری آتشک دوام آورد و یکی از معایب جدی این تاثیر کم آن بر بهبود باردهی پیوندک است. (10،16،17،62،133) اما از این لحاظ کاملا شبیه پایه M.7A می باشد. (20) لذا پایه OAR1 برای باغ های متراکم نامناسب است . پایه نوول ( Novole) که یک دانهال گرده افشانی طبیعی prunifilia Malus است احتمالا توسط M.Sieboblii گرده افانش شده و یک پایه همگروه پر رشد است که در سال1983 در ایستگاه میوه کاری جنوای نیویورک معرفی شد . نوول به بیماری لکه سیاه سیب، آتشک و ویروس لکه حلقوی گوجه فرنگی (Tomato ringspot virus) مقاوم است و بعضی از موشهای صحرایی تمایلی به آن ندارند(۵). حساسیت این پایه به پوسیدگی طوقه متغیر است به طوری که در ایالات متحده آمریکا مقاوم است، اما در ابتدای فصل در کشور فرانسه نسبتاً حساس می باشد. پایه نوول به راحتی در شرایط مه افشان از طریق قلمه تابستانه و قلمه چوب سخت تکبیر می شود اما ثکثیر آن از طریق خوابانیدن مناسب نمی باشد. پاجوش یا خالجوش در آن مشاهده نشده است(5،60،116) پایه رو بوستای ۵ نیز که یک دانهال بذری حاصلاز گرده افشانی طبیعی Malus baccatallo است و در دانشکده کشاورزی کانادا در سال ۱۹۸۲ از بذر
جمع آوری شده از منطقه سیبری ایجاد شد. رو بوستای ۵ به راحتی از طریق خوابانیدن تکثیر نمی شود. این پایه مشکل خالجو ش دهی ندارد، اما پاجوش می دهد. این پایه فصل به بیماری پوسیدگی طوقه نیز حساس است. همچنین اظهار شده است که این پایه برای موشهای صحرایی جذابیت کمی دارد. در مجموع هر دو پایه نوول و رو بوستای ۵ ممکن است در مناطقی که موشهای صحرایی مشکل ساز هستند مفید باشند ارقام پیوندی اسپوردار و معمولی در ترکیب با یک میان پایه برای کاهش رشد به کار می رود (۱۱۶، 60،5). YP یک پایه از مرکز تحقیقات کشاورزی پیکیو در سال ۱۹۷۷ معرفی شد. YP از گرده افشانی طبیعی MalitS baceata ایجاد شد. علیرغم رشد این پایه، درختان روی آن زود به بار نشسته و باردهی خوبی دارند. مقاومت زمستانه پایه YP حتی از پایه های 26.M یا A.2 نیز بیش تر است. این پایه را می توان به راحتی از طریق خوابانیدن و قلمه چوب نرم یا قلمه ریشه تکثیر کرد (۵). 21.G یک پایه همگروه پا کوتاه است که در سال ۱۹۷۸ در مرکز تحقیقات جورجیای رومانی تولید شد. این پایه در نتیجه گرده افشانی دانهال MaliIS pumila و اریته پارادیسیکا (Paradisiaca) به وجود آمد. تأثیر این پایه بر رشد و زود باردهی پیوندک مشابه 9.M است اما اظهار شده است که مقاومت آن به خشکی و یخبندان بیش تر می باشد (۱۲۷). لذا این گزینش باید برای سایر مناطق نیز جالب توجه باشد.
در شرق اروپا و سایر مناطق جهان از دانهال مقاوم روسی آنتانوو کا استفاده شده است. این پایه دارای انواع مختلفی از قبیل A313 است، اما این پایه نیز پر رشد می باشد (20، 17) این مسأله در مورد انواع مختلف این پایه در سایر نقاط مطرح می باشد. دانهال هایی از قبیل بیتین فلدر (Bittenfelder) در باغ های سنتی یا خانگی اروپا برای درختان استاندارد مورد استفاده قرار می گیرند. در رومانی دانهال های کریتسک، پاتول (Patul)و بیستر تیا (Bistrita) ایجاد شده و برای باغهای غیر متراکم توصیه می شود (۱۲۷).
پیشرفتهای اخیر:
ظاهراً در سطح جهان معیار انتخاب پایه ها در جهت انتخاب پایه های پاکوتاه و نیمه پاکوتاه رو به گسترش است. در بسیاری از مناطق هدف باغداران دامنه رشد بین اندازه پایه 9.M تا 26.M است. با این حال در بعضی از مناطق هنوز از پایه های پر رشد به طور گسترده استفاده می شود در حالیکه در سایر مناطق از این پایه ها به طور محدود استفاده می گردد. در واقع حتی تمایل به استفاده از پایه های پاکوتاهتر در باغ هاى ميوه ايالت واشینگتن درصد کاربرد پایه های مختلف برای کاشت در سال ۱۹۹۸ به شرح ذیل بود:
M.26 30 درصد ، (EMLA ,RN.29 ,T.337) M.9 21درصد . b.9 12 درصد ، m.7 18درصد ، MM.106 9 رصد ، MM.111 6درصد ، دانهال و سایر پایه ها 2 درصد.
قابلیت پاکوتاه کنندگی و زود باردهی آنها مهم ترین دلایل برای تغییر کاربر پایه ها بود. تأخیر در پذیرش پایه های پاکوتاه در این منطقه در مقایسه با سایر مناطق مربوط به کاربرد زیاد ارقام اسپوردار ضعیف گلدن بود زیرا برای این ارقام نیاز به استفاده از پایه های پر رشد تر بود. پایه 26.M پایه ای مهم برای کاربرد در خاکها بازکاشتی و آلوده به آرسنات است در این خاک ها پایه 9.M به حد کافی رشد نکرده و مانع آفتاب سوختگی محصول نمی گردد. پایه 9.B از لحاظ مقاومت زمستانه بیشتر، نسبت به پایه مرکزی غرب ایالات متحده آمریکا نیز تراکم کاشت رو به افزایش است و برای همین منظور کاربرد پایه های 9.M و 9.B نیز در حال توسعه می باشد. پایه 9.B برای مناطق بسیار حساس به آلودگی با عامل بیماری آتشک توصیه می شود. این پایه به بیماری آتشک مقاوم نیست، اما بهتر از پایه 9.M دوام دارد. سایر باغداران هنوز از پایهM.7 استفاده می کنند در ایالت نیویورک تمایل زیادی به کاربرد مجموعه G وجود دارد، اما برای اطمینان از کاربرد این پایه ها نیاز به تحقیقات زیادی می باشد (۵۹).
در برزیل کشت اقتصادی سیب در دهه ۱۹۶۰ با تعداد زیادی از پایه های مالینگ و مالینگ مرتون شروع شد و در این میان تا اواسط دهه ۱۹۸۰ از پایه 106.MM بیش از سایر پایه ها استفاده می شد. امروزه به دلیل احداث باغ در ارقام پیوندی گوناگون، استفاده از چند پایه مختلف در این منطقه توصیه شده است که از نظر اهمیت به ترتیب عبارتند از: M.26,MM.106,MM.111, M7 ماروباکایدو و M.9 پایه مارباکایدو با یک میان پایه 9.M نیز مورد استفاده قرار می گیرد و این ترکیب از نظر رشد مشابه پایه 7.M است. 106.MM به علت حساسیت این پایه به پوسیدگی طوقه بود. به همین دلیل پایه 7.M به عنوان
یک جایگزین مناسب برای این پایه در نظر گرفته شد. با این حال در شرایط گرم و مرطوب پایه 7.M حساسیت بسیار زیادی به شته مومی سیب دارد. علاوه براین پایه 7.M به راحتی پاجوش می دهد. پایه 111 .MM از لحاظ این مسائل پایه مناسب تری است، اما دارای رشد بیشتر و از تاثیر کمتری بر زود باردهی و عملکرد برخوردار بود. پایه 26.M بیشترین کاربرد را به عنوان یک پایه پاکوتاه در این منطقه دارد، زیرا نیازی به قیم ندارد. با این حال در جدید ترین باغهای متراکم از پایه 9.M استفاده می شود. مهم ترین مشکلات موجود در جنوب برزیل شته مومی سیب و خاکهای اسیدی هستند که از نظر کلسیم فقیر هستند. برای برطرف شدن این مشکلات یکی برنامه اصلاح برای پایه های سیب برنامه ریزی شده است. در آرژانتین برای مدتها کاربرد دانهال های سیب رایج بود، اما امروزه تمایل به استفاده از پایه های با کوتاهتر رو به افزایش است. در حال حاضر درصد مساحت سطح زیر پوشش پایه های مختلف سبب در این کشور به شرح ذیل می باشد: دانهال سیب 34درصد ، M.4 30 درصد MM. 111 20 درصد ، M. 9 7درصد ،
در شیلی نیز باغ های سیب از پایه های بذری M.7 و MM.106 استفاده شده است امروزه تمایل زیادی به استفاده از پایه های M.9 و M.26 وجود دارد .(35) در آفریقای جنوبی پایه های پا کوتاه به ندرت مورد استفاده قرار می گیرند . این پایه ها برای شرایط تنش زای منطقه (خاک های فقیر ، دمای بالا، بادهای شدید) مناسب نبودند.
معروفترین پایه مورد ایتفاده در این منطقه MI.793 است هر چند این پایه در برابر شته مومی سیب تحمل کمی دارد . دومین پایه مورد استفاده در این منطقه M.25 است که به علت قابلیت رشد بیشتر آن در اراضی که بازکاشت می شوند مورد استفاده قرار می گیرد . پس از این پایه از پایه MM.109 نیز به همین منظور استفاده می شود . با توسعه ارقام دو رنگ ، امروزه خزانه داران درختان روی پایه های M.7 ، MM106 و تا حدودی MM.111 را در معرض فروش قرار دادند . زیرا این پایه ها در مقایسه با MI.739 و M.25 از رشد کمتری برخودار هستند . با این حال در سال های اخیر پایه های کوتاه تر در صورت مراقبت کافی موجب تولید درختان خوبی شده اند .(120) لذا شاید در حال حاضر پایه های کوتاه نسبت به قبل به خوبی در آفریقای جنوبی توسعه یابند.
در نیوزیلند نیز پایه های نیمه پر رشد هنوز پایه های مهمی محسوب می شوند. پایه MI.793 با سطح زیر کشت 30درصد این منطقه پایه مهمی محسوب می شود، به ویژه در مناطقی که پوسیدگی طوقه و بیماری های ناشی از باز کاشت یا ارقام پیوندی ضعیف وجود دارند. دومین پایه مهم منطقه پایه نیمه پر رشد 106.MM است. ۲۰ درصد باغ های سیب نیوزیلند را شامل می شود، اما به دلیل مشکلات ناشی از قارچ فیتوفترا و افزایش درخواست برای پایه های پاکوتاه تر، اهمیت این پایه رو به کاهش است. پایه های 26.M (۲۰ درصد) و مارک (15درصد) به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرند. پایه 9.M فقط ۶ درصد سطح زیر کشت پایه های سیب را در این منطقه شامل می شود، اما به دلیل افزایش این پایه در خزانه ها و بالا رفتن تجربه خزانه داران در کشت این پایه، احتمالاً سطح زیر کشت آن به سرعت افزایش یابد. آزمایش های روی پایه 9.M مثبت بوده است. پیش بینی می شود که 9.M په دليل مشکلاتی که پایه مارک دارد جایگزین آن گردد. به دلیل نگرانی از شته مومی سیب، از میان پایه های 9.M روی یک پایه پر رشد مقاوم نیز استفاده شده است. نتایج اخیر نشان داده اند که خطر ناشی از شته مومی سیب ممکن است فراتر از آسیب پیش بینی شده باشد (۱۲۲). واضح است که در اروپا پایه های پاکوتاه در سطح وسیعی مورد استفاده قرار می گیرند. در ایتالیا از پایه 9.M بیش از مسایر پایه ها استفاده می شود و از بین زیر همگروههای آن EMLA و 337 .T بیشتر از سایرین مورد استفاده فرار می گیرند، اما پاجام ۱ و ۲ نیز در این کشور به عنوان پایه عرضه شده اند. از پایه 26 .M فقط در خاک های ضعیفی استفاده می شود، زیرا ممکن است پایه 9.M برای این خاک ها بسیار ضعیف باشد. استفاده از پایه MM.106 رو به کاهش است، زیرا حساس به پوسیدگی طوقه می باشد، اما برای خاکی هایی که زهکشی خوبی دارند پایه مناسبی است. برای رقم پر رشد فوجی پایه P.22 نتایج خوبی را در بر داشته ، هر چند این پایه به خشکی، به ویژه پس ازکاشت نهال حساس می باشد (۱۱۹، ۱۹۸)، در اسپانیا با توجه به نوع خاک و رقم مورد استفاده عبارتند از : T.337، EMLA، Pajam1 , و Pajam2 برای یک رقم ضعیف در یک خاک غیر حاصلخیز و مواقع بازکاشت از پاجام 2 استفاده می شود . برای یک رقم قوی در یک محل جدیدپایه های پاجام1 و T.337 مناسب در نظر گرفته شده اند. برای رقم اسپردار رد دلیشز پایه های M.7 ،MM.106، M.25، یا MM.111هنوز کشت می شوند .(25) در فرانسه نیز پایه 9،M بیشترین کاربرد را نسبت به سایر پایه های سیب داشته و از بین زیر همگروه های آن T.337، Pajam1 ، Pajam2، EMLA بیشترین کاربرد را دارند. پایه های T.337و Pajam1 تاثیر مشابهی بر رشد و عملکرد رقم پیوندی دارند. در حالی که رشد پایه های 2 Pajam و EMLA ۱ ۰ درصد بیشتر از پا جام ۲ و EMIA مناسب می باشند، در حالیکه برای ارقام پر رشد و قوی مانند فوجی، پایه 1 Pajam مناسب تر است. در مجموع پایه 1 Pajam بیشترین کاربرد را در فرانسه دارد. در شرایطی که احتمال رشد زیاد درخت وجود داشته باشد از پایه 16 .P نیز استفاده می شود (۱۷۱). در آلمان ۹۵ درصد پایه های مورد استفاده در باغ های سیب پایه 9.M می باشد. سایر پایه های مورد استفاده معمولاً 27.M و 26.M هستند (۲۰۲). در هلند و بلژیک نیز پایه 9.M از سال ها قبل بیشترین کاربرد را نسبت به سایر پایه ها دارد. در هلند زیر همگروه 337.T بیش از سایر زیر همگروه 9.M مورد استفاده قرار می گیرد، زیرا تولید خالجوش در آن مشاهده نشده است و برای کوپیوند نسبتاً بلند (۱۵ تا ۲۵ سانتی متر بالای سطح خاک) نیز مناسب می باشد. استفاده از زیر همگروه 56.FI برای ارقام پر رشد مانند الستار رو به افزایش است. استفاده از پایه های 27.M و 22.P نیز در خاکهای حاصلخیز رو به توسعه است. در لهستان نیمی از باغداران امروزی پایه های 26.P. 14 M.9 M و 22.P را مورد استفاده قرار می دهند، اما پایه 7.M نیز هنوز در خزانه ها کشت می شود. باغداران پیشرفته فقط از پایه های 9.M و 22 .P استفاده می کنند و تمایل به استفاده بیشتر از پایه 27.M دارند (۱۰۸). در رومانی بیشتر از پایه های 106.M.9 MM و 26.M استفاده می شود. درصد کاربرد این پایه ها به ترتیب ۷۰، ۲۵ و ۵ درصد برآورد شده است. از پایه 106.MM در خاکهای رسی برای تراکم کاشت تا ۱۲۵۰ درخت در هکتار استفاده می شود. از پایه های 9.M و 26.M در خاکهای شنی با زهکش مناسب برای تراکم کاشت بین ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ درخت در هکتار استفاده میگردد. برای کشتهای غیرمتراکم و اراضی شیبدار، هنوز از دانهال های کریتسک و پاتول در بعضی موارد استفاده می شود (۲۶).
این موارد نشان می دهند که باغداران در بسیاری از مناطق به دنبال دستیابی به پایه های پاکوتاه تر می باشند.
جدول 1 نتایج آزمایش سیب در منطقه ویلهلمینادراپ به فاصله کاشت 3/25×1/25 متر (بهار 1991)
پایه |
محیط تنه(سانتی متر ) |
کیلوگرم محصول به ازای هر دردرخت |
تعداد میوه به ازای هر سانتی مرت مربع تنه |
وزن میوه گرم |
|
بهار 1997 |
1997-1992 |
1997-1992 |
1997-1992 |
M.27 |
13/3a |
50/1a |
25/5ef |
149/0a |
AR10.25 |
13/3a |
55/9a |
24/6 ef |
162bc |
P81 |
13/9ab |
60/9ab |
26/6ef |
158ab |
p.59 |
15/7abc |
63/3abc |
23/7 ef |
159ab |
p.92 |
16/5bcd |
73/2bcd |
21/5def |
164bc |
|
|
|
|
|
Mac39 |
16/9cd |
74/0bcd |
20/6cdef |
166bcd |
M.9 |
17/cd |
84/1d |
19/8 bcdef |
176e |
p.2 |
18/7de |
83/9d |
19/3bcde |
168bcde |
V605-3 |
19/2de |
80/5d |
16/6abcd |
174de |
|
|
|
|
|
P60 |
21/1efg |
85/8d |
15/3 abcd |
166bcd |
mark |
21/9fg |
88/9d |
14/5ab |
172cde |
C6 |
23/2g |
87/8cd |
11/4a |
171cde |
V605-1 |
23/8g |
88/3d |
13/4ab |
167bcde |
|
2/8 |
16/3 |
9/6 |
10/0 |
M.27 |
10/5a |
33/5a |
27/7bc |
150a |
P.59 |
12/6ab |
63/0bc |
35/7c |
153ab |
P.81 |
13/7bc |
60/bc |
37/4bc |
160bc |
P.92 |
13/9bcd |
54/6b |
24/1ab |
161cd |
AR10.2.5 |
4/0bcd |
54/b |
23/2ab |
166cdef |
|
|
|
|
|
M.9 |
6/1cde |
77/1def |
23/3ab |
168def |
P.2 |
16/4de |
70/9cde |
20/2ab |
170ef |
Mac.39 |
16/4de |
68/2bcde |
20/8ab |
164cde |
V605-3 |
17/1ebcd |
80/4ef |
20/1ab |
178g |
|
|
|
|
|
V605-1 |
17/2e |
76/3DEF |
21/7ab |
162cd |
Maek |
18/e |
87/4F |
21/4ab |
172fg |
P60 |
18/3e |
73/3cdef |
18/5a |
162cdef |
C6 |
18/4e |
72/2cdef |
17/2a |
171fg |
LSD0.01 |
2/6 |
15/1 |
8/9 |
8 |
جدول 2 –نتایج آزمایش پایه های سیب در سه محل کاشت در هلند به فواصل متغییر1/40 3/40× تا 3/00×1/00
پایه |
محیط تنه(سانتی متر ) |
کیلوگرم محصول به ازای هر دردرخت |
تعداد میوه به ازای هر سانتی متر مربع تنه |
وزن میوه گرم |
|
بهار 1995 |
1990-1995 |
1990-1995 |
1990-1995 |
Coxs organge Pinppin |
||||
M.27 |
15/0a |
50/7a |
213a |
153ab |
P.22 |
16/3c |
57/0ab |
445ab |
157cd |
B.491 |
15/4ab |
59/b |
446ab |
153ab |
B.146 |
18/4c |
69/7c |
446ab |
151ab |
P.16 |
18/6c |
86/6d |
464ab |
160de |
B.469 |
19/0c |
73/3c |
437a |
155bc |
M.9 |
21/0d |
90/4de |
439a |
161de |
J9 |
21/4d |
65/3e |
476ab |
163e |
Jonagold |
||||
M.27 |
14/6a |
95/1a |
816d |
213a |
P.22 |
14/7a |
94/4a |
766cd |
221b |
B.491 |
15/3a |
113/7b |
683ab |
218b |
B.146 |
16/3b |
115/0b |
770cd |
219b |
P.16 |
17/2bc |
149/3cd |
662ab |
226c |
B.469 |
18/2d |
147/2c |
727bc |
218b |
M.9 |
19/6e |
164/1e |
625a |
233d |
J9 |
17/9cd |
156/3de |
684ab |
242e |
LSD0.05 |
0/94 |
10/64 |
71/9 |
3/8 |
*اختلاف در تعداد میوه در متر مکعب تصحیح شده است . تمام نتایج حاصل از میانگینی از سه نقطه مورد بررسی هستند.
جدول 3- نتایج آزمایش پایه های سیب روی رقم الستار در ویلهلمبنادراپ به فاصله کاشت
پایه |
محیط تنه(سانتی متر ) |
کیلوگرم محصول به ازای هر دردرخت |
تعداد میوه به ازای هر سانتی متر مربع تنه |
وزن میوه گرم |
بهار 1998 |
1992-1997 |
1992-1997 |
1992-1997 |
|
M.27 |
14/8a |
42/9ab |
16/3b |
157a |
P.22 |
14/8a |
45/7b |
17/0b |
156a |
واینستی2 |
14/8a |
42/7ab |
16/3b |
156a |
m.9 |
17/8b |
59/5c |
15/0b |
167a |
واینستی1 |
27/5c |
36/3a |
3/8a |
179a |
LSD0.05 |
2/2 |
7/2 |
2/8 |
NC |
Nc = محاسبه نشده است . F>0.05
[1] Olomoue-Holice
[2] Nova Scotia
[3] 3 New Brunswick
[4] Beautiful Arcade
[5] R.F. Carison